دوشنبه ۲ آبان ۸۴


برخوردی جهانی با بیماری اعتیاد



متن سخنانم در گردهمایی سالانهء سازمان !SHARE را با شما در میان می گذارم:

"با سلام و تشکر از سازمان !SHARE،

از دیدگاه من مواد مخدر یکی از ویران کننده ترین و خطرناک ترین اسلحه ها و بزرگترین مشکل جامعهء بشری است، که هیج مرز و بومی نمی شناسد و به اعتقاد من اعتیاد مادر آسیب های اجتماعی می باشد. چرا که زمینهء آمادگی به درگیر شدن و تخریب دیگر آسیب ها، مثل افسردگی، طلاق، دختران فراری، فقر، فحشا، خودکشی، کودکان خیابانی و مشکل پناهندگی را تشدید می کند و هیج انسانی در این کرهء خاکی از هیولای اعتیاد و یا اثرات آن مصون نمی باشد.

با اینکه می دانید مسئلهء مواد مخدر در دنیا تابع ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی است، و تحلیل گران درآمد حاصله از آن را با نفت و اسلحه در یک ردیف می دانند. ما نه فقط از بیان و گفتن واقعیات جامعه می ترسیم، از شنیدن آن نیز وحشت می کنیم.

اعتیاد، ایدز و دیگر آسیب ها واقعیت جامعهء ماست، که می تواند حقیقت نداشته باشد، ولی فاجعه زمانی اتفاق می افتد که ما آنرا انکار کنیم.
بیاییم قبل از رشد بیشتر این فجایع با انقلابی که نیاز به اعتقاد و همدلی تمام افراد جامعه دارد، با همکاری و دعوت از تمام سازمان های فعال دور دنیا، بدور از مسائل سیاسی و مذهبی، با سم زدائی نه فقط مواد مخدر، بلکه سم زدائی فکری، تعصب، انکار، توهم و وحشت، در کنار هم به مبارزه با این هیولای اجتماعی که انسانها را اسیر خود می کند و آزادی شان را می گیرد، مبارزه کنیم.

من مدت 27 سال است که از سرزمین زیبا و ثروتمند خود، چه از نظر مادی و چه معنوی، به اینجا کوچ کرده ام. متأسفانه بی توجهی، ناآگاهی و پنهانکاری مسئولین، و از طرفی بخاطر ساختار سیاسی مملکتم، آمار رشد اعتیاد در این 27 سال از 3% به 63% رسیده، و طبق آخرین آمار بیش از 32 میلیون نفر از 70 میلیون جمعیت کشورم درگیر بیماری اعتیاد هستند، که رشد آن 3 برابر رشد جمعیت است. به نظر من، اگر سازمان های بین المللی و حقوق بشر توجه و اقدامی قاطعانه در این مورد نکنند، این بیماری همچنان به پیشرفت خود در جهت نابودی جامعه ادامه خواهد داد و گریبان نسل های آینده را نیز خواهد گرفت.

یکی دیگر از آسیب هایی که کشورهای دنیا را تهدید میکند که ما هم به نوعی درد و رنج آن را لمس کرده ایم، هجوم پناهندگانی است که خواسته یا ناخواسته کشورشان را ترک کرده اند. از سرزمین من سالی بیش از 190 هزار نفر به کشورهای مختلف پناهنده می شوند و نقض کنوانسیون ژنو 1951 از طرف دولت ها باعث گردیده که فرزندان پناهندگان در معرض آسیب هایی مثل افسردگی، فرار از خانه و اعتیاد قرار گیرند.

چون اعتیاد یک بیماری تکرار، انکار و پنهانکاری است، و آنهایی که از این بیماری درد و رنج می کشند، و زندگی می کنند تا بسوزند و می سوزند تا زندگی کنند، ما می بایست با آگاهی دادن و با پیام امید و پیشگیری برای فرزندان آینده، پلی باشیم که کارسازترین و با صرفه ترین راه مبارزه است.
با استفاده از نقش رسانه های همگانی، نه بصورت مقطعی و موقت بلکه بطور مرتب و تکرار پیام رسانی، چهرهء واقعی این بیماری را برای مردم آشکار کنیم.

ماهیت حرفهء اصلی من در برگیرندهء سفرهای متعدد به دور دنیاست. از این رو تصمیم گرفتم این موقعیت برای اشاعهء پیام امید، آگاهی و راهکارهای پیشگیری را با برگزاری سمینارها، و با دعوت از متخصصین در همهء زمینه ها فراهم کنم. در این راستا، مدت 3 سال است که از طریق برنامه های آموزشی که از رادیو و تلویزیون های سراسری پخش می گردد، با استفاده از سه اصول آگاهی رسانی، مبارزه و پیشگیری، به مبارزه با آسیب هایی که بخصوص جوانان و نسل آینده را گریبانگیر است، بعد گسترده تری بدهم.

حاصل تجربهء سفرهای حرفه ای من رسیدن به این اصل دردناک است که نه تنها هموطنانم در داخل، بلکه اکثر آنان که درد و رنج پناهندگی را در سراسر دنیا منجمله در کشورهایی که خود مدعی حقوق بشرند، می کشند، از آسیب های اجتماعی مصون نیستند، و این نیاز مبرم به توجه سازمان حقوق بشر را تشدید می کند.

در اینجا مایلم طرحی را پیشنهاد کنم که بر اساس آن سازمانی بین المللی برای مبارزه ای علمی و سازنده با بیماری اعتیاد در سطحی جهانی تأسیس گردد، و هنرمندانی که خود را در مقابل جامعه و بشریت مسئول می دانند، با بهره گیری از رابطهء عاطفی و عشق بین هنر و هنرمند و مردم، در راه آگاهی، مبارزه و پیشگیری از این درد و رنج خانمان سوز جهانی همصدا شوند، و در کنار هم با همدلی در این هدف مقدس همگام باشند.

با سپاس و تشکر مجدد."









نظرها:


می رسد آوای آزادی، دلک غمگين مباش!
می رسد پايان شب واهی، دلک غمگين مباش!

کتایون | May 9, 2006 09:53 AM

سلام داريوش جان، به اميد روزی در ايران بخوانی، از عشق بخوانی، از آزادگی بخوانی....

فرهود نیکجو | May 8, 2006 08:51 AM

با درود، من می توانم پانزده سال تجربه با پناهندگان را به پناهندگان هموطن در هر جا که باشند منتقل کنم و راهنمایی کنم.

Enci | May 7, 2006 05:31 PM

بسيار مسرور و خرسندم كه می بينم يك مرد و تنها يك مرد در اين گرداب وحشتزايی كه برای جوانان امروز و كودكان فردا ساخته شده، عاشقانه و با خلوص دل به فكر بازگرداندان ارزشهای والای انسانی به جامعه بی روح و ماشينی عصر حاضر است و خالصانه سعی دارد تا قرن زندان، قرن ميله، قرن اعدام حقيقت، قرن تن دادن به دار و قرن اعدام شهامت را با قرن آزادی شقايق و قرن بزرگ عاشق شدن، جايگزين سازد.
براستی چگونه می توان بی تفاوت از كنار اين همه نامردميها گذشت و دست ياری بر دستان اين مرد بزرگ مشرقی و اين ياور هميشه مؤمن ننهاد؟ هان ای انسانهای آزاده ايران زمين و ای مردم تمامی سرزمينهای اين گيتی گسترده، اينك اين ابر مرد مشرقی ايران زمين، خالصانه، دست كمك و ياری به سوی شما دراز نموده است و شجاعانه به شما می گويد: كی مياد دست توی دستم بزاره تا بسازيم خونمونو دوباره.
مردی كه با گريه هايش، ظهور يك درد بزرگ را تجلی می بخشد؛ ملتمسانه به همه انسانهای درد كشيده می گويد: دست خستمو بگير تا ديوار گلی رو خراب كنيم؛ و به ما می گويد: تنها راه رسيدن به تكامل بشر و آزادی روح والای انسانی، ديدار بی واسطه با رود بزرگ و سپردن تنهای تشنه خود به پاكی زلال اين رود بزرگ و اين سرچشمه نجات بخش حيات است.
ای ملت آزاده ايران زمين و ای تمامی ملتهای سراسر اين دنيای كوچك، بياييد تا همگی صادقانه دست ياری به يكديگر داده تا بتوانيم اين جهان را از اين همه ظلم و جور، از اين همه فساد و فرومايگی و در يك كلام از اين همه نامردمی، رهايی بخشيم.

داريوش عزيز، سلام اميدوارم همواره پاينده باشی. از زمانی كه يادم مياد اكثر كسانيكه به شعرهای تو گوش می دادند، همش می گفتند شعر داريوش با سيگار حال ميده يا اينكه بايد بری ترياك بكشی تا بری تو حال. من هميشه به اونا می گفتم: من همينطوری تو حال هستم، پس نيازی نمی بينم كه بخوام صدای داريوش رو با دود و ساير چيزای به قول شما تو حس بر، قاطی كنم، من صدای داريوش رو به خاطر پاكی كه در درون اين صدا می بينم و به خاطر حس دردمندی صادقانه ای كه در وجود اين صدا حس می كنم، دوست دارم؛ پس نيازی ندارم كه سعی كنم با چيزای كاذب واسه خودم، حس دردمندی بوجود بيارم، اصلا اين حس هميشه توی وجود منه. من مطمئنم كه آدم تا درد نكشيده باشه، نمی تونه اينطور دردمندانه و صادقانه بخونه، من هميشه مطمئن بودم و هستم كه داريوش، درد آدمارو می فهمه، دوستام می گفتند داريوش اعتياد داره، پس تو هم حداقل بايد سيگار بكشی، حالا ترياك پيش كش؛ من به اونا می گفتم، حضرت علی ميگه: ننگر كه نويسنده كيست؛ بنگر كه سخنش چيست. من چيكار دارم داريوش چطور آدميه، من از هر چيزی و هر كسی خوبياشو می گيرم، من مطمئنم لحظه ای كه داريوش اين آهنگ رو می خونه با تمام وجودش می خونه و دوست نداره كه طرفداراش به خاطر دوست داشتن داريوش به بدبختی بيفتند و به سمت مواد مخدر رو بيارند. من هميشه می گفتم من همينطوری هم هميشه توی حسم پس چه نيازی به دود و دم دارم تا مصنوعی برم تو حال.
اما داريوش جونم، درسته كه اين حرفا رو به اونا می زدم، ولی هميشه ته دلم دوست داشتم كه تو يه روزی خودتو از قيد مواد مخدر آزاد كنی و بازم به كارت ادامه بدی تا من سربلندانه بتونم به همه كسانيكه می گفتند: داريوش هميشه بايد قبل از خوندش نعشه بشه تا بتونه بره تو حس بگم كه: كجاييد شما كه می گفتيد داريوش معنی درد رو فقط وقتی با مواد مخدر بره تو حس،
مي فهمه، حالا بياييد و ببينيد كه داريوش يه كوه رو روی دوشش گذاشته و كاری رو كه هيچكی فكر نمی كرد بتونه انجام بده، انجام داده؛ داريوش ديگه نعشه نميشه ولی هنوزم عاشقانه و دردمندانه می خونه، حتی بسيار عاشقانه تر از زمان گذشته. آره داريوش جون خوبم، تو به همه نشون دادی كه اگه آدم خودش بخواد می تونه حتی كوهو رو دوشش بزاره و خم به ابرو نياره. اميدوارم كه سالهای سال پاينده باشی. يكي ديگه از حرفايی كه طرفداران داريوش مي گفتند اين بود كه شعرهای داريوش همش نااميد كننده است و فقط بايد وقتی ناراحتی و غم داری گوش بدی. من همه شعراتو با دقت گوش دادم ولی می تونم به جرأت بگم كه 95 درصد شعرات آدمو به زندگی اميدوار می كنه تا نااميد. مردم می گن: شعرای داريوش همش تو سياهی دست و پا ميزنه ولی من ميگم اين درست نيست؛ من می تونم با مثال ثابت كنم كه اونا اشتباه می كنند؛ من با گوش دادن به شعرای تو به زندگی اميدوارتر شده و شار‍‍ژ روحی می شم. اكثر آهنگهای تو اول آدمو توی غم وغصه فرو می بره ولی در پايان به آدم، اميد زندگی دوباره ميده؛ مثلا توی آهنگ بن بست، وقتی ميگه: اما ما عاشق روديم، مگه نه، ما يه عمره تشنه بوديم، مگه نه؛ نبايد آيه حسرت بخونيم؛ دست خستمو بگير تا..... يا توی شعر سرود آفرينش، در آخر شعر كه ميگه: می روم دل مردگيها را ز سر بيرون كنم؛ گر فلك با من نسازد، چرخ را وارون كنم؛ بر كلام ناهماهنگ جدايی خط كشم، در سرود آفرينش نغمه ای موزون كنم، و يا در آهنگ زيبای گل زيره زماني كه ميگی، بابات دستاش به زنجيره، ميگه هرگز نگو ديره كه هر روز، روز تقديره. همچنين در ترانه دلنشين رازقی، در پايان ميگی: از پشت ديوارای شهر انگار صدای پا مياد، آواز خون در به در انگار يه هم صدا می خواد؛ ابر سياه رفتنيه، خورشيد دوباره در مياد؛ دوباره باغچه گل ميده؛ از عاشقا خبر مياد. حتی در ترانه بسيار غمگين برادرجان نيز زمانی كه ميگی شايد فردا روز عاشق شدن باشه، حس اميد در دل برادران خود را زنده می كني.
داريوش عزيزم؛ شايد باور نكنی؛ ولی من هميشه مطمئن بودم كه يه روز همين شعرات باعث ميشه تو از زير بار اين بلای خانمانسوز بيرون بيای و مردانه سعي كنی تا دست ساير كسانی رو كه در اين دام اسيرند رو بگيری. حالا چند ساله كه اون روز رسيده و من هيچوقت اينقدر خوشحال نبودم؛ چون من بين تمامی دوستانم كه طرفدار داريوش بودند، تنها كسی بودم كه حتی يه بار هم واسه تفنن لب به سيگار نزده بودم. خيلی ازت ممنونم كه منو پيش رفقا سربلند كردی. داريوش عزيز تو هميشه واسه من همون ياور هميشه مؤمن بوده و هستی، تو سالار تموم عاشقايی هستی كه درد بزرگ شقايق رو با تمام وجود حس كردند؛ من مطمئن هستم كه تو بهترين راهو واسه رستگاری و خوشبختی جاودانه آغاز كردی؛ با تمام وجود و با قلب كوچيك خودم از خدای بزرگ می خوام كه تو رو توی اين راه ياری كنه.
داريوش خوبم، من كوچيكتر از اونم كه بتونم كمك قابل توجه ای به تو بكنم؛ ولی صادقانه هر كاری كه در توانم باشه انجام می دم تا به هدف بزرگت نزديكتر بشی. از ما خواستی كه بگيم: چه كار بلديم و چه می تونيم انجام بديم تا اين بلای خانماسوز اعتياد رو به كمترين حد ممكن برسونيم و جوانان امروز و كودكان فردا رو از اين بلا نجات بديم. داريوش جونم بايد بگم: خوب، من شايد يه سری تواناييهايی داشته باشم، ولی مسلما شما كه به عنوان بانی اين امر بزرگ، اومدی تا با تمام وجود به اسيران امروز و فردای اين بلای خانمانسوز كمك كنی، حتما راهكارهای زيادی هم پيش بينی كردی كه با گام برداشتن در اين راهكارها ميشه سريعتر به هدف رسيد. من شايد بتونم با نصيحت كردن جوونای هم سن و سال خودم و يا بچه های كوچيكتر اونا رو از اين خطر، آگاه كنم و شايد هم بتونم با توجه به تواناييهايی كه در زمينه رشته خودم يعنی الكترونيك و كامپيوتر دارم، يه سری كارايی در اين زمينه انجام بدم. مثلا برم و از مناطقی كه معتادين درمانده با قيافه های حزن آور، روزی صد بار آرزوی مرگ مي كنند ولی نمی تونند خودشونو از اين درد نجات بدند؛ فيلم و عكس بگيرم و اونا رو به صورت مولتی مديا با آهنگ و شعر، به شكل سی دی به دست جوونايی برسونم كه هنوز گرفتار اين بلا نشدند، شايد بتونم هر چقدر از دستم بر مياد به خونواده و زن و بچه بی گناه اين افراد كمك مادی و معنوی كنم، شايد بتونم با قلم خودم و نوشتن مقاله، و چاپ اين مقالات آگاهی اندكی به كسانيكه در تهديد اعتياد هستند بدهم و شايد چندين كار ديگه بتونم انجام بدم.
اما داريوش عزيزم، من و امثال من نياز به يك رهبر، يك ليدر و يك راهنما داريم؛ نياز به كسی داريم كه بتونه تواناييهای ما رو در مسير صحيح خودش كاناليزه كنه، ما شايد نتونيم خودمون به تنهايی به طور صحيح از تواناييهامون در اين راه بهره ببريم، ولی اگه يه هماهنگی صحيح بين ما كه در سراسر ايران زمين و يا در سراسر اين گيتی گسترده زندگی می كنيم، بوجود بياد، مسلما بسيار بسيار بيشتر می تونيم دست ياری به دست تو بديم و توی اين امر خطير با تمام وجود تو رو كمك كنيم. من فكر می كنم توی اين راه ما در دو زمينه بايد فعاليتهامون رو تقسيم كنيم: يكی در زمينه درمان معتادين بيمار و گرفتار اعتياد و ديگری در جهت پيشگيری از گرفتار شدن در دام اعتياد. بنابر اين بايد ببينيم هر كسی در كداميك از اين زمينه ها بهتر می تونه فعاليت كنه، مثلا شايد من در زمينه پيشگيری و فرهنگ سازی برای جلوگيری از گرفتار شدن در اين دام بتونم به داريوش عزيزم كمك كنم ولی داريوش مهربونم، شما بايد من و امثال منو كه با جون و دل دوست دارند به تو كمك كنند رو در مسير صحيح خودشون قرار بدی، حتما شما يك تيم متخصص و برنامه ريز واسه اين كار دارين، خوب وظيفه اين تيم اينه كه با توجه با قابليتها و تواناييهايی كه هر نفر داره، اونا رو در مسير صحيح خودشون هدايت كنه.
داريوش عزيزم، عذر می خوام اگه پرحرفی كردم و سرتو درد آوردم. من بی صبرانه منتظر راهنماييهای شما هستم واينكه به من بگين با توجه به تواناييهايی كه من دارم و كارايی هم كه گفتم می تونم بكنم، چه كاری انجام بدم تا شما به هدفتون نزديكتر بشين. اميدوارم همواره پاينده باشيد و سربلند زندگی كنيد و پس از صدها سال آزادانه بميريد.

كيوان | May 7, 2006 03:01 PM

با سلام خدمت آقای داريوش اقبالی عزيز. اميدوارم که با آرامش تمام با بهبودی و خدای خود عشق کنی. داريوش جان من عاشقانه شما را دوست دارم من 22 سال سن دارم و ۹ سال اعتياد دارم و هر گونه موادی که در ايران است مصرف کرده ام. مدت ۵ ماه پاک بودم الان ۲ هفته است که لغزش کرده ام و هنوز در لغزشم. من پيام جلسات را از برنامه آينه از زبان شما گرفتم و از شما تقاضای کمک دارم و ميخواهم که راهنمای من شويد. يکی از آرزوهای من اين است که خواننده شوم ولی به دليل فقر تمام درها بسته است و حتی نميتوانم يک تلفن به برنامه آينه بزنم. داريوش جان گفتنيها زياد است... از شما خواهش دارم که حتما با من تماس بگيريد و به من کمک کنيد. به اميد ديدار شما در وطن.

مصطفی | May 5, 2006 01:29 PM

باسلام. به نظر بنده شما همانطور که آسيب های اجتماعی را دسته بندی کرديد، بايد توانمنديهای مورد نيازتان را نيز در جدولی طبقه بندی کنيد. سپس هر فردی که علاقمند به همکاری با بنياد شماست در ستون مربوط به توانمندی خود ثبت نام نموده و شما در راستای توانش وظيفه ای را برايش معين ميکنيد. بعنوان مثال ستونها ميتوانند اينگونه تيتر شوند: کمک مالی با سقفهای مشخص ـ مددکاری و حمايت از خانواده ی معتادين ـ مشاوره دادن ـ به قيموميت گرفتن کودکی بی سرپرست ـ ارجاع آسيب ديدگان به اماکن معتبر و پيگيري مداوم تا رفع آسيب ـ نشر بروشورهای آگاهي بخش ـ فعاليت در مدارس در مقاطع مختلف ـ.... اين جدول در وبلاگ شما و تارنمای آينه قرار ميگيرد و به محض عضوگيری فعاليت خود را آغاز ميکند. اعضا ميتوانند در هر شهر گرد هم آيند و يک نماينده انتخاب کنند و گزارش فعاليت و پيشرفت کار را به ايشان و شما اعلام نمايند. سپس جلسات استانی و حتی کشوری تشکيل دهند و کم کم گروهها به يک گروه واحد تبديل شوند. اميدوارم مفيد واقع شود.

SAMA BAHMANI | May 4, 2006 12:09 AM

سلام به سلطان صدا داريوش، من خيلی تو رو دوست دارم داریوش جان. اين سايتی که ساختی خيلی به دردم خورد. داریوش جان ميخواستم يه سوال بپرسم، ميخواستم بدونم به چه دليل به زندان افتادی؟ يه سوال ديگه هم اين بود که تو رو به خاطر ترانه هايی که ميخوندی مورد آزار و اذيت قرار ميدادن يا نه؟ اگه ممکنه جوابشو واسه من بفرست. منتظرم، خدا نگهدار

محمد | May 3, 2006 07:14 AM

داريوش عزيزم سلام، خيلي دوستت دارم. واقعا از آهنگهات لذت ميبرم، نميدونم از دست من چه کمکی ميتونه ساخته باشه. من ۱۶ سال دارم و اگه بتونم در آينده برای نجات اين گونه افراد حتما کمک ميکنم. من و خانواده ام همگي دوستت داريم. اميدوارم هميشه سالم باشی و ما از صدات لذت ببريم.

yasaman.a | May 3, 2006 01:00 AM

سلام یاور، داریوش عزیز من حقیر بر اساس تجربه ای که در چند سال تحصیل در شهرستان و همچنین 2 سال خدمت سربازیم به دست آوردم، اینه که اکثر دوستان من در زمان دانشجویی بخاطر اینکه در زندگی شکستهایی چه بزرگ و چه کوچک خورده بودند به مواد مخدر روی می آوردند. و اغلب خودمونی بگم به خاطر اینکه با دوست دختراشون مورد پیدا کرده بودند رو به این کار آوردند و اول تفننی و بعداٌ گرفتار شدند. متاسفانه. البته بخاطر این هم بود که بدست آوردن مواد محدر در ایران از آب خوردن هم راحت تر است. این دولتمردان ما هستند که عمداٌ جوانان را گرفتار این بلای خانمانسوز کرده اند. من هر کاری که بتونم برای هدف ما انجام میدهم.
داریوش عزیزم،امیدوارم که همیشه توی همه کارهات موفق باشی. من دوست دارم که پیامهای من رو بخونی. در واقع یکی از افتخارات من تو زندگیم اینه که عاشق داریوش بودم و هستم و خواهم بود و برای من افتخاره که شما پیام من رو بخونید. داریوش عزیز به نظر من برای ادامه دادن این راه مقدسی که ما توی اون پا گذاشتیم، باید برنامه هایی نظیر برنامه ها و سمینارهای شما رو در شبکه های تلویزیونی گسترش داد. چون خیلی از جوانان و نوجوانان به شخص شما علاقه خاص دارند و قطعاٌ حرف شما نه صد درصد ولی شاید 35 درصد تاثیر داشته باشه. البته به نظر من نشان دادن تصاویر و راهنمایی پدر و مادرها هم خیلی میتونه مهم باشه. البته مشکلات سر راه ما خیلی زیاده ولی به امید خدا این راهی رو که شما شروع کردین به سر منزل مقصود خواهیم رساند.
داریوش عزیز من برنامه شما رو که از شبکه امید ایران پخش شد شنبه برای اولین بار دیدم. من ساکن دوبی هستم و تخصص من در رشته مکانیک است ولی الان به کار بازرگانی مشغولم. شما توی برنامه تون فرمودید که هر کس هر کاری که میتونه بکنه. من ماهیانه میتونم 150 دلار کمک کنم. البته با عرض شرمندگی. به هر حال خوشحالم که ملت ما همیشه افرادی مثل شما رو در طی دورانهای مختلف داشته اند که ناجی آنها باشند و به همین خاطر هست که به ایرانی بودنم افتخار می کنم.
دوستدار شما برای همیشه. بابک

بابک | May 2, 2006 09:09 AM

سلام خدمت سلطان صدا داريوش، اميدوارم که هر کجا هستی حالت خوب باشه. من خيلي تو رو دوست دارم، سايت خيلی خوشگلی داری، خيلی دوست دارم به وبلاگ من هم سر بزنی. به اميد ايرانی آزاد

mohammad | May 2, 2006 06:43 AM

داریـوش عزیـز سلام... فکر میکنم اگه آدرس مراکز ترک اعتیاد در داخل ایران بصورت واضح در وبلاگ قرار بگیره خیلی عالی باشه، البته شاید هم باشه اما من ندیده باشم.... از بابت وقتی هم که گذاشتی برای ما و در آن گفتگوی آنلاین شرکت کردی یه دنیا ممنون و سپاسگذارم... فدای تو مجید

مجیـــــد | May 2, 2006 01:23 AM

داريوش جان سلام، من خيلی دوست دارم. داريوش داداشه من شاعر و ترانه سرای خيلي خوبيه، تا حالا خيلی از خواننده های داخل ايران بهش پيشنهاد همکاری دادند ولی دوست داره که ترانشو شما بخونيد که عاشقتونه. می خواستم بدونم چطور ميتونه با شما در مورد ترانه هاش صحبت کنه. اگه ميشه جوابشو بفرستين به ايميل من. من خودمم نقاشم تا حالا ۳ تا نقاشيتو کشيدم. خيلی دوستت دارم، عاشقتم، می پرستمت

سعيد برامکه | May 1, 2006 10:57 PM

درود عزیز، با تو همراه شدیم با تو همراه شدم با من... با ما... بگو تو که حرفت همه عشق تو که فکرت همه امید تنست
تو که ایینه روشن فردایی با من از وطن و یار غریب با من از دشته شقایق با من از زندونی توی قفس با من از ایران بگو با من از اعدامی بالای دار با من از همبستگی عزیزان بگو...
عزیز دل وقتی وبلاگت رو دیدم یه دفعه حس شعر گفتنم گل کرد ببخش خوشحال میشم اگه وقت کردید به من هم سری بزنید باعث افتخاره....

شقایق | May 1, 2006 02:30 PM

داريوش جان سلام، سومين سال تولد جواد و پنجمين سال تولد سعيد را به همه تبريک مي گويم. دوستار شما محمود از قم

mahmoud | May 1, 2006 01:19 PM

سلام داريوش جان ۲ ساله که به اين بيماری دچارم، کمکم کن چون می خوام زندگی کنم من ۲۱ سالمه ممنونتم

omid | May 1, 2006 08:56 AM

سلام اقای داریوش. خوبه که در این ویران سرای آهن و گرگ که همه لب بسته ایم هنگام فریاد شما به داد بعضی از جوونا می رسین که بیمارند. من یکی از دوست داران شما هستم مهندس الکترونیک و می تونم در ضمینه مطلب نوشتن به شما کمک کنم، منظورم متنهای ادبی چون دیروز در برنامتون خواستید هر کی هر کاری می تونه بگه. دوستار شما

بهنام عاشقی | May 1, 2006 08:06 AM

دوستت دارم... خيلی خيلی دوستت دارم. من ۲۳ سالمه و مشهد هستم. دانشجوی معماری و خبرنگار ايسنا و باشگاه خبرنگاران جوان. ميخوام بدونم چه کمکي از دست من برای تو و بنياد بزرگ آينه برمياد؟ هرکاری بگی با دل و جون انجام ميدم. ياور هميشه مومن...

شيدا | May 1, 2006 07:14 AM

در حسرت ديدار تو آواره ترينم. هر چند که تا منزل تو فاصله يی (هست)!
تو در ينگه دنيا ما هم در فلاکت ولی با دنيايی پاک و به دور از هر گونه مواد مخدر فقط به خاطر تو و به عشق تو. راهت پر رهرو و پر بار و به اميد روزی که زير سقف مملکت خود و در کهن ديار خود تو را ببوسيم. ما تا به امروز و به لطف تو و کلام تو ۷ نفر را به دنيای پاک و بهبودی هدايت کرده ايم. گفته بودی برای مملکت خود چه ميتوانيد بکنيد؟ اين کار من بود.

mohsen o jaber | May 1, 2006 05:00 AM

سلام داريوش جان، خسته نباشی. فکر نکنم از من عاشق تر وجود داشته باشه، يعنی کسی بيشتر از من عاشق داريوش باشه. خيلی دوست داريم.
داريوش جان من امروز برای اولين بار چهره زيباتو از اميد ايران ديدم و خيلی دوست دارم اين سوال منو جواب بدی: به قول ما مشهدی ها اگه عشقی گاه گداری نشستيم با بچه ها ترياک کشيدن، مشکلی واسمون پيش مياد؟ مثلآ هر دو يا سه هفته يک بار. خواهش می کنم جواب منو قبل از اين که معتاد بشم بدين، خيلی دوست دارم!

مرتضي | May 1, 2006 04:24 AM

با سلام، داریوش جان عاشقانه راهت را و مرامت را می ستایم. من 27 سال دارم و از زمانی که چشمانم را باز کردم پدرم گرفتار اعتیاد بود. ابتدا به هروئین اعتیاد داشت و بعد از مدتی به تریاک و الآن با شرکت در کلاسهای ان.ای نزديک به پنج سال است که ترک کرده. خودم هم مدت پنج سال است که ازدواج کرده ام و با عرض تاسف بايد بگويم که چهار ماه پيش متوجه شدم که همسرم هم معتاد است. با مدد از خداوند به او کمک کردم تا با استفاده از روش سم زدايی ترک کند و حالا هراس از اين دارم که دوباره به سمت اعتياد برود. نمی دانم چه کنم. از طرفی هم همسرم به شما خيلي علاقه دارد و شما را می ستايد. خواسته ای نابجا از شما دارم آيا ممکن است شما به صورت تلفنی با ايشان صحبت کنيد و ايشان را راهنمايي کنيد. اگر اين کار را برای من انجام دهيد تا آخر عمر خود را مديون شما می دانم.
با سپاس فراوان، فاطمه

فاطمه | May 1, 2006 04:17 AM

نمی دونم طاقت انتقاد هم دارید یا نه؟ ولی افرادی مانند شما هم در طول تاریخ این دیار تاثیر زیادی در افزایش اعتیاد جوانان داشته اند. شما هنوز بتوانید به یاد بیاورید که در طول این سالها چند نفر را به این راه کشانده اید و چند نفر به خاطر شما و در تبعیت از شما به این راه کشیده شده اند .
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
اگرامکان ارسال ایمیل برای شما بصورت بهتری باشد مناسب تر خواهد بود. من طرفدار صدای شما هستم ولی با افکار شما در تمام زمینه ها موافق نیستم. تصور افراد از شما شعرهایی است که می خوانید حال آنکه اکثر آن شعرها مال شما نیست و حرف کس دیگری است. چیزی که می خوانید با چیزی که هستید متفاوت است. تا بعد ... خداحافظ

محمود | May 1, 2006 03:44 AM

با عرض سلام خدمت آقای داریوش و عرض خسته نباشید به خاطر کار بزرگی که شروع کردین. غرض از مزاحمت می خواستم همکاری خودم رو با شما اعلام کنم

نوید | May 1, 2006 01:19 AM

با عرض سلام خدمت آقای داریوش و عرض خسته نباشید به خاطر کار بزرگی که شروع کردین

نوید | May 1, 2006 01:17 AM

چیزی که من را خیلی آزار می ده این هست که با وجود این همه هنرمند ایرانی در خارج از کشور چرا داریوش تنهاست؟ چرا باقی هنرمندان به این راه پاکی که داریوش آغاز کرده کمکی نمیکنن حتی با یک حضور ساده؟ واقعا چرا؟

علی | April 30, 2006 03:24 PM

سلام؛ این شخص داریوش نیست. این شخص برای شنیدن درد دل نیامده، این شخص برای کسب محبوبیت وقت نمی گذاره. این شخص ... پس کیست؟ آیا جز این است که ایرانی و شرف ایرانی و غیرت ایرانی دارد؟ او برای رسیدن به هدف والایش احتیاج به من و تو دارد. بیدار شید، نیازمندان کم نیستند برخیزید با هر چه که در دست دارید بشتابید او تنها است. از هر فکر و مهارتی که دارین استفاده کنین ایران در بند است امروز. همه با هم... شما خیلی بزرگین و قدرتمند، خود را فراموش نکنین. شما کوه را از جا میکنین البته اگر بخواهید و بر نفس شوم غلبه کنید...
داریوش عزیز من به عنوان یک ایرانی فریاد می زنم که آماده هستم هر کاری که از من بر بیاید با جون و دل می پذیرم. من فناوری های کامپیوتر تدریس می کنم می توانم به هر کس که بخواهد آموزش دهم تا خود ساخته شود و درک کند که می تواند. من مهندس کامپیوتر هستم و در هر زمینه که کسی کمک بخواهد کمکش میکنم. معتادان را آموزش می دهم تا خود را پیدا کنند تا درآمدی کسب کنند تا از بند رهایی یابند. فقیر را هم چنینی و دیگر ایرانیهای عزیزم را. من هستم تا جایی که توان دارم.
دوباره می سازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش.

kubrick | April 30, 2006 02:42 PM

گله دارم گله دارم، من از عالم و آدم گله دارم....
داریوش جان تنها هنرمندی هستی که آهنگهات رو گوش میکنم و با شعرات و صدات آروم می شم و افتخار میکنم که هنوز بین همه هنرمندها سنگینی و متانت خودت رو حفظ کردی و امیدوارم همیشه و در همه حال خوشبخت باشی و تندرست و روزی بیاد که نون و پنیر و سبزی رو با صدای عاشقت توی خاک ایران روی صحنه ببری و دیگه بیرون از آب فریاد بزنی و به ساحل برسی.
داریوش عزیز توی این مملکت (ایران الان) فقط میشه توی خواب دید که به جوونا کمک بشه. من 21 سالمه و دانشجوی جهانگردی در دانشگاه باهنر شهر کرمان هستم. 3 ترمه که دارم اینجا درس می خونم ولی هر روز از دانشگاه بیشتر بدم میاد. وقتی پسرهای جوونو می بینم که با این سن کم سیگار دستشونه و بعضی ها اعتیاد از چهرشون می باره و فقط برای رفع بیکاری میان دانشگاه. گوشه گوشه محوطه فقط فیلتر سیگاره. وقتی می بینم چند تا جوون با هم دعواشون میشه و همدیگرو تا میتونن آشو لاش میکنن و خیلی چیزای دیگه که از بیانشون بغضم میگیره. حالا تو تمام این زمانها، مامورین حراست و نگهبانها فقط دنبال کشف رابطه دخترا با پسرا هستن یا در پی رفع مشکلشون با سایز مانتو خانومها یا ریش و موی پسرا هستن و وقتی میگی دو نفر دارن همدیگرو میزنن میگن به ما چه شما موهاتو بکن تو!!! وقتی میگی بیا ببین این جوونا دارن یه چیزی میکشن با سیگار، میگن شما چه رابطه ای باهاشون داری؟!! آه از این جامعه که فقط یه مشکل داره و اونم بدحجابیه!
ولی امیدوارم داریوش جان شما ادامه بدی چون جوونای ایرانی همه عاشقتن و نجات دادن زندگی یکیشون هم ارزش والایی داره. امیدوارم این افتخارو بهم بدین و از وبلاگم دیدن کنین. اهورایی باشید.

فیروزه | April 30, 2006 12:40 PM

با سلام به حضرت داريوش، من عليرضا، 19، محصل رشته اقتصاد در اتريش هست، خوشحال ميشم که اگه کاری از دست من در رابطه با مبارزه با مواد مخدر بر مياد انجام بدم. در ضمن من مهارت خوبی در کار با نرم افزار های کامپيوتری مثل Word, Excel, Access, Photoshop, و ساختن وب سايت دارم.
با درود فراون، عليرضا

Alireza | April 30, 2006 11:16 AM

من يه کسيم که به عشق تو برای بار اول همراه با صدای تو سيگاری مصرف می‌کردم. و چند سالی با مواد مختلف سر کردم و الان با پيام تو خوشبختانه مدت ۵ ماه و ۲۵ روز است که پاکم و خدا را شکر می‌کنم که در بهبوديم همراه من بودی. ولی الان که به ترانه هات که با ديد مثبت نگاه می‌کنم، لذتی رو که الان دارم اون موقع نداشتم خدايی...
برای تو و تمام دوستان بهبودی از صميم قلب آرزوی پيروزی می‌کنم

behnam | April 30, 2006 12:21 AM

داريوش جان من معتادم؛ خيلی هم معتادم... ولی نمی خوام ترک کنم، آخه خيلی دوست دارم معتاد باشم.. آخه می دونی ... من به تو معتادم... داريوش جان دوست دارم، عاشقتم...

فرهود | April 27, 2006 09:19 AM

عاشقتم

دختر خسته | April 26, 2006 03:11 PM

khele dostat darm dariush

samanshab | April 25, 2006 01:54 AM

سلام به سالار عاشقان داريوش، شما عشق همه جوانهاي ايران هستيد اميد من و ما. من به عشقت معتاد و به عشقت ترک کردم و الان ۱۰ ماه پاک هستم، آرزويم اين است که با شما درد و دل کنم آخر شما عشق من هستيد من با صدای شما عاشق شدم. من به چشم ميبينم کسانی که به عشق شما با اعتياد جنگيدند، درود بر شما سردار صدای عشق، دوستار و عاشق و کوچک شما کاوه

kaveh | April 23, 2006 03:38 PM

داريوش جان اميدوارم بتوانی هر روز بيشتر از گذشته افراد بيشماری را به سوی خورشيد رهايی هدايت کنی که انسان معتاد در تاريکی می زيد./ خورشيد جاودانه می درخشد در مدار خويش/ ماييم که پا جا پای خود می نهيم و غروب می کنيم هر پسين. به اميد اينکه روزی در ايران آزاد بخوانيد.

سعیده | April 22, 2006 02:42 PM

آسوده بخواب که ما بیداریم ...
داریوش ...
دوباره همان داریوش که در کودکانه ام ساختگی بود...ساخته شدی.. اینبار در ترانه های 25 سالگیم هم قدم می زنی . . . اما سوختن ما ساختن ماست

UNFORGIVEN | April 18, 2006 03:27 PM

درود بر داریوش عزیز، خیلی خوش حالم که وبلاگت رو پیدا کردم هر چند تو دوری اما همیشه در قلب های ما جا داری پس نزدیکی

آلپ | April 18, 2006 06:25 AM

سلام دوستان، من سومين سال تولدم است و خدا را شاکرم، ما از بلا به عشق رسيده ايم.
محمود از قم

mahmoud | April 17, 2006 11:19 AM

کس نمی داند کدامين روز می آيد .
کس نمی داند کدامين روز می ميرد .
فرهود از تبريز

فرهود نیکجو | April 17, 2006 08:52 AM

سلام داريوش جان، خيلی دوست دارم، عاشقتم. يک سوال از شما داشتم شما چرا به زبان شيرين ترکی نمی خونيد .....؟ البته اگر ترکی هم نخونيد، باز هم
جانم فدايت داريوش جان

فرهود | April 17, 2006 08:46 AM

درود بر شما، یک شب زیبا در سالن سنتر ونکوور با طنین صدای شما در خاطر من جاودانه شد. در شش سال گذشته چه با افتخار از صدای شما لذت بردم و دیشب وقتی برای اولین بار از نزدیک دیدمتون تنها به دو کلمه فکر کردم: مرد و بزرگ؛ مردِ بزرگ.
از خداوند براتون سلامتی، سعادت و قدرت ادامه راهتون را خواستارم. به امید روزی که صدای شما مردم وطنم را در سالن های ایرانمون به شوق بیاره. پروردگار یار و نگهدارتان باشد، الهام فریور. ونکوور

الهام | April 16, 2006 11:44 PM

با سلام خدمت داريوش عزيز و تک تک طرفداران خوبش،
عزيزان و دوستان خوبم من می خواهم بگويم که آقای داريوش ۳۵ سال است که کوله بار غم را به تنهايي به دوش گرفته است و ما بياييم اگر چيزي از شعرها و تجربه های داريوش درک کرديم در کمک به فساد جامعه قدم بر نداريم. به قول آقای داريوش زمان، زمان در کنار هم بودن است. ما اگر در کنار هم باشيم می توانيم از غم و دردی که برامون درست کردن رها شويم. ودر طول تاريخ بجايمان تصميم گرفتن ولی برايمان تصميم نگرفتن. همه ما درد را شناختيم بايد به کمک هم به فکر دارويی باشيم

yousef | April 14, 2006 11:24 PM

سلام ای عزیز آریایی
من کسی هستم که برای دوستان اشعار تو را در حال نعشه کردن با تیپت میخواندم. اما اکنون دیگر نفسم در نمی آید، چون دود راه گلویم را بند آورده. وقتی در عشقم در سن 17 سالگی شکست خوردم، اولین بارم بود که تریاک کشیدم. البته قبل از اون آهنگ های تو را دوست داشتم، با بعد از آن با آهنگ چشم من، فریاد زیر آب، قناری، زندونی، ..... خیلی از دیگر سروده های تو و با حالت نعشگی خود را در عالم دیگری احساس می کردم که اکنون بعد از گذشت 12 سال هنوز به دنبال آن هستم. در دوران دانشجویی هم که مواد همراز و همدرد من بود. اما افسوس که دیگر به آن عرفان نمی رسم. و چیزی جز اجبار مصرف برایم نمانده. به هر حال از اینکه لااقل تو توانستی ترک کنی خیلی خوشحالم. به هر حال یکی بهتر از هیچی است. من که دیگر برایم رمقی نمانده تا تلاشی دیگر کنم.
برایم دعا کن داریوش بزرگ. شاید ما هم توانستیم از این لجنزار رهایی یابیم. با تشکر امید.

امید | April 12, 2006 12:40 AM

کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم.....
با تمام وجود برایت آرزوی موفقیت را دارم. ما جوونای ایرونی با صدایت زندگی میکنیم. به امید دیدار... در ایران

میترا | April 8, 2006 12:33 PM

سلام داريوش عزيز
ذره دره وجودم پر از عشق توست
با ما بمان ای ماندنی ترين

emandariush | April 7, 2006 06:20 AM

آنکس که نمی فهمد يک درد دارد
آنکس که می فهمد هزار و يک درد دارد
آنکس که می فهمد و می خواهد به ديگران نيز بفهماند
هزار و هزار و هزار يک درد دارد.
****
تو نفهمیدی چه دردی زانوی خستمو تا کرد....

yousef | April 4, 2006 08:46 AM

سلام آقای داریوش اقبالی، خوشحالم از اینکه از طریق وبلاگتون می تونم با شما حرف بزنم. من با اشعار و صدای جاودانتان زندگی کرده ام. امیدوارم روزی برسه که در وطنمون ایران بتونیم به صدای شما گوش فرا دهیم. خوشحال می شم از وبلاگم بازدید کنید. ضمنا یک مطلب راجع به شما در وبلاگم نوشتم. امیدوارم همیشه در زندگیتون موفق باشید.

MReza | April 3, 2006 01:44 PM

دوست دارم داریوش

کیا | March 31, 2006 03:06 AM

یه دنیا سلام به محبوب ترین فرد زندگیم.... من 20 سالمه و از همون بچگی همه آهنگای شما رو شنیدم و خوب یادمه چند ساله پیش بود که به یکی از دوستام گفتم که خواننده مورد علاقه من داریوشه و خیلی دوستش دارم و اون گفت خوشش نمیاد ازش پرسیدم مگه تا حالا آهنگاشو شنیدی گفت نه و بعدش یه چیزی گفت که خیلی دلخور شدم، گفت داریوش شخصیت خوبی نداره، اون یه معتاده و دوست ندارم الگوی من یه آدم معتاد باشه. بعد از اون روز دیگه جرات نکردم به کسی بگم داریوش گوش می دم. حالا دیگه یه دید تازه بهت پیدا کرده بودم دیگه شما رو یه انسان کامل نمی دیدم تا اینکه شنیدم ترک کردی یکی از بهترین خبرایی بود که تو عمرم شنیدم، می خوام از صمیم قلب ازت تشکر کنم.
حالا دیگه نه تنها من بلکه همه هوادارانت می تونیم سرمونو بالا بگیریم و با افتخار بگیم دوست داریم، گل کاشتی مثل همیشه. خیلی دوست دارم به اندازه همه ستاره های آسمون، تنها آرزوم اینه که یه بار باهات حرف بزنم. ایمیلم رو که داری خیلی خوشحال میشم حتی یه جمله کوتاه برام ایمیل کنی، شاید فقط یه سلام... من برای شما نوشتم و ازت می خوام یه کم هم برای من بنویسی، میدونم توقع خیلی زیادیه و واقعا تعجب می کنم اگه یه روز ایمیلم رو چک کنم و یه نامه از شما ببینم ولی خوب هیچی از مرد بزرگی مثل شما بعید نیست. می خوام بدونم در چه سنی اعتیاد پیدا کردی و در چه سنی کنار گذاشتی، و آیا اعتیادتون روی صدای شما تاثیر گذاشت یا نه؟ چه آلبومهایی رو قبل از اعتیاد و کدوما رو بعدش خوندی؟ یکی از دوستام میگه از همون اوایل معتاد بودی، به هر حال خوشحال میشم بهم جواب بدی و ببخشید که طولانی شد موفق و پیروز باشی و به امید دیدارت در وطن خدا نگهدار.

محمد امین | March 28, 2006 08:23 PM

سلام... ياد اون زمان به خير که آرزو داشتم بتونم با شما حتی ۱ کلمه صحبت کنم و نمی شد و حالا که پر از حرفم و اينجا مي تونم بگم، لال شدم! با تمام وجود برای موفقيتتون دعا می کنم!

سعید | March 28, 2006 07:38 AM

سلام عزیز، دنیا محل گذر است می گذرد چون می گذرد غمی نیست.

علی | March 27, 2006 08:23 PM

سلام داریوش جان، سال نو مبارک. به خدا نمی دونم چه جوری شروع کنم ولی بدون هیچ گونه مقدمه ای می رم سر اصل مطلب... امروز داشتم فایل صوتی مصاحبه سایت بی بی سی را با شما گوش می کردم البته یکم دیر به این مصاحبه گوش دادم، امروز هم همین طور یه دفعه نام شما را در بی بی سی سرچ کردم که توانستم به این مصاحبه گوش دهم... واقعا جالب بود...
از اوضاع و احوال ایران هم که دیگه نپرس... واقعا آدم نمی دونه چی بگه... چند وقت پیش در اخبار شنیدم که خوانندگانی که به خارج رفته اند اجازه ورود به ایران را دارند اول از بس ذوق زده شدم اشکم در اومد.. ولی بعد تا شرایط را فهمیدم ...
خیلی دوستت دارم
کوه و می زارم رو دوشم
رخت هر جنگ و می پوشم
موج و از دریا می گیرم
شیره ی سنگ و می دوشم
ببخشید که خیلی خودمونی نوشتم
باز هم می گم خیلی خیلی دوستت دارم نمی دونم چه جوری بگم. امیدوارم پاینده باشی و سال خوبی هم داشته باشید

علی | March 27, 2006 11:14 AM

باعرض سلام به بزرگ مرد تاریخ ایران. داریوش جان ما بچه های بهبود یافته کرج با ساختن یک وبلاگ میخواهیم پیامهایمان راجهانی کنیم. لطفا به آدرس www.behbodi.blogspot.com مراجعه کنید

بهبود یافته ای گمنام | March 26, 2006 02:53 PM

سلام به داریوش عزیز خیلی دوست دارم و از آهنگ طلایه دار مرسی. خواستی کوتاه بنویسم ولی من یه دنیا باهات حرف دارم که بعدا باهات در میون میزارم. آری تنها صداست که می ماند و صدای تو تا ابد در گوش زمانه خواهد ماند.

محمد امین | March 24, 2006 03:14 PM

سلام! شاه غم... هميشه گفتم و ميگم تو خدای روی زمين منی، دوست دارم می پرستمت، قيصر غم اونقدر نظر ميدم تا منو همصدا بدونی و لايق، راستی عيدت مبارک. از سال پنجم دبستان عاشق صدات شدم با ترانه ی بچه های ايران، دوستت دارم بگم خدا بانی جداييتو از ما چيکار کنه، هميشه از بوم پير و گرگ خاکستری و شغالهای سرخ بدم ميومد. اگر اينک آزادی محصور شده بدانيد که دستهای گره کرده ی خلق محصور شدنی نيست. چند روز پیش 60-50 نفر از همشهریام کشته شدند، بیشتر از این تعداد رو دزدیدند. هیچکی بدادمون نمیرسه خدایا ما چه گناهی کردیم؟ داریوش جون خیلی درد دارم، این ملت کی میخواد بیدار شه؟ مگه این همه قتل و غارت و کشتارو نمی بینه؟ بخدا حرف دلمو زدی: در کشور ما سرب سوزان است پاسخ گر بپرسی از عدالت! خدا لعنتشون کنه! من سیاسی نیستم ولی این موارد رو زیاد دیدم ، فقر بیچارگی قتل کشتار غارت ستم نامردی رزالت پستی هر چی که خودت میدونی توی این مملکت هست، کی میخواد بدادمون برسه؟ بدادم برس تو ای ناجی عاطفه ی من. دیگه اعصابم خورد شد بسه هر چی گریه کردم... میدونم فایده نداره!! افسوس!!
و حرف آخر رستن: داریوش دوست دارم، همه ی زندگیم هستی تمام حرف زدنم بوی سخنان داریوش رو میده آخه الگوی منه...
فدات داداش کمار از سیستان دور افتاده ترين نقطه ی ايران در قفس!

داداش کُمار ( سیستان ) | March 23, 2006 02:11 AM

باسلام، فرا رسيدن سال جديد را به داريوش عزيز تبريک ميگويم و اميدوارم که سال خوب و پر برکتی برای شما باشد و همچنين طرفداران خوب شما.... سال جديد را به نام سال پيامبر نام نهاده اند... ای کاش... ای کاش... ما فقط اندکی از شعار به شعور می رسيديم...افسوس... افسوس
من از تک تک طرفداران داريوش عزيز ميخواهم که هر کدام از شما چه از نظر مالی وچه از نظر فکری هر کمکی ميتوانيد با داريوش همکاری کنيد تا داريوش در اين مسير پر پيچ و خم به هدفش برسد

yousef | March 23, 2006 12:36 AM

سلام آقاي اقبالی، مثل بقيه دوستان از هواداراتون هستم. افتخار ميکنم اگه بتونم شعر يا متن يا مطلبی رو معرفی يا تقديم کنم. ايميل گذاشتم. هميشه بزرگ باشيد و شاد. خدا نگهدار.

amir dehkordi | March 21, 2006 01:18 PM

سلام داریوش جان، من و همه دوستانم به شما افتخار میکنیم. درضمن سال نو (۱۳۸۵) را هم به شما و دیگر دوستان تبریک عرض میکنم. امیدوارم که این سال برای تمام ایرانیان در هر کجای جهان سالی سرشار از موفقیت و پیروزی باشد. به امید دیدارت در ایران...

وحید مجمدلو | March 21, 2006 06:05 AM

روز و شب را دگر جاي ماندن نيست
لبان ببريده را نيز سخن گفتن....

درود داريوش جان

امرداد فروهر | March 15, 2006 11:04 AM

سلام آقا.. .منو ببخش . اينقدر بزرگ هستی که من جرات ندارم خودمونی بشم...حرفات زيباست ولی افسوس که گوشها کرند و مخها پر دود .... داريوش جان هر کس به طريقی گرفتار است و اينها بر می گردد به... خودت بهتر ميدونی... صبور باش سنگين و سر به زير

elham | March 13, 2006 01:54 AM

سلام. خیلی خوشحالم که این وبلاگو پیدا کردم. هیچ وقت از گوش کردن به صدات و ترانه هات خسته نمی شم. من تو وبلاگم همیشه یک بخش مخصوص برای شعرای شما دارم. موفق و پیروز باشید

حمید | March 12, 2006 01:00 PM

VERY GOOD

MOHAMMAD | March 12, 2006 06:48 AM

درود بر تو ای اسطوره اراده و ايمان و وطن پرستی. داريوش عزيز من از ۱۲ سالگی عاشق صدای گرم تو بوده ام. دردی دارم که می خواهم با تو بازگو کنم، من در سن ۱۵ سالگی در جنگ ايران و عراق به قصد دفاع از ناموس و خاک ديار کوروش حضور داشتم و در سال ۱۳۶۵ شديد مجروح شدم تا به حال ۳۱ بار عمل جراحی شدم.
به خاطر دردهای زياد هميشه بعد از هر عمل با مرفين از من پذيرایی می کنند که به دنبال آن اعتياد خفيفی پيدا کردم. وقتي خبر ترک اعتياد شما را شنيدم من هم ترک کردم ولی ۲ سال بعد در پی ۲ عمل جراحی ناشی از عفونت لگن مرا در بيمارستان بستند به مرفين و دوباره روزی از نو... الان يک ماه است باز ترک کردم ولی نمی دانم چه سرنوشتی با اين وضع جسمی خواهم داشت. می دانيد که در ايران با امثال ما چگونه رفتار می کنند... داريوش جان برادر عزيز با تمام اين مشکلات اميدم به خداست نمی داني چه قدر دلتنگم من ۳۵ سال سن بيشتر ندارم ولی همه جوانی را در رنج و عذاب گذراندم ولی باز از درون و صميم قلبم فرياد می زنم دوباره می سازمت وطن اگرچه با خشت جان خويش...
داريوش عزيز سخن و درد دل بسيار است ولی بيش از اين پرگوئی نمی کنم. اگر راهنمائی به نظرتان می رسد اين فرزند حقير کوروش را راهنمائی کنيد... امير

امیر | March 11, 2006 12:51 AM

سلام داريوش عزيز... عيد باستانی نوروز را به شما و خانواده محترمتان تبريک عرض می کنم ...
و همينطور سالروز افتتاح اين خانه که نزديک است ...
با سپاس ...
خير پيش...
مهر افزون ...
بدرود ...

محمد رضا | March 8, 2006 12:47 PM

سلام داريوش جان خيلی از دوستای که از همه جا بريده بودن تنها دلخوشيشون آرامش با آهنگهای تو بود (حتی خود من). از حال جوونای ايران خبر نداری خيلی از رفيقا رو که چند سال نديده باشی ببينيشون همشون يا معتاد شدن يا به راههاي خلاف کشيده شدن يا انسانيتشونو گذاشتن کنار خدا به داد ما و نسل بعد از ما برسد. ( البته اگر تا اون موقع ما نتونسته بوديم کاری کنيم) اگه وقتشو داشتی به وبلاگ منم سر بزن يه سری نقاشی درباره اعتياد دارم به سبک خودم ميکشمشون خواستی برات ميفرستم

مهدی شاهی | March 8, 2006 08:26 AM

سلام. دمت خيلی گرم. يادمه هميشه با آهنگاي تو ادای معتادها را در مياوردم. تا اينکه يه روزی با تزريق هروئين واقعا تو خودم فرو رفتم و اين موضوع ۱۷ سال طول کشيد. تا توسط انجمن پاک شدم. ولی متاسفانه چون مشروب را مواد مخدر نميدونستم و عجزی نداشتم و تجربه يی نداشتم. بعد ۴ سال پاکی دوباره رو به الکل آوردم. به من گفته بودن داريوش کمک بچه های ايرانی ميکنه. راستش من ديگه با بچه های اينجا ارتباطی ندارم و احساس سرخوردگی و انزواطلبی بازم آمده سراغم. حرف زياد دارم. ولی نميدونم تو واقعا ميتونی کمک من کنی؟؟

فرهاد | March 6, 2006 11:48 PM

درود به سردار عشق. درود بر آفريدگار عشق در ما. درود به ناجی شب گريه ها. سلام داريوش خان عرض خسته نباشيد و تشکر می کنم از زحمات بی وقفه شما برای جوانان. داريوش جان در وب لاگ خود از کسی نوشتم که با او به اوج رسيدی با او و تو در فرياد زير آب گريه کرديم د رحال با چکاوک او به اوج رسيديم و از اينکه ديوانه ی شماييم به خود باليديم. داريوش خان منتظر حضور سبز و آفتابيت در کلبه ی خاموش خود هستيم و اگر اين انتظار تا ابد هم طول بکشد باز هم منتظر ميمانيم چون انتظارتم زيبايی خاص خود را دارد پس تا روزي که چراغ خاموش کلبه ما را با چراغ روشنت گرم و روشن کنی. سبز باشی و پايدار... يا علی

ميلاد | March 6, 2006 11:19 AM

وقتی فهميدم عيد ميايی دبی اونقدر از ذوق کوبيدم رو پاهام که پاهام کبود شد. خدا هميشه پشت و پناهت باشه.

niki | March 6, 2006 04:49 AM

داریوش جان سلام. امیدوارم حالت خوب باشه، به امید روزی که هممون توی ایران با هم باشیم. مرسی

Afshin | March 4, 2006 10:28 AM

خانه از پای بست ویران است داریوش عزیز... ایکاش این سیاستمداران به ظاهر عاشق وطن کمی فقط کمی به فکر جوانان این دنیای بزرگ نیز بودند.... من و همسرم با شما خواهیم بود در madinat al jumeira...dubai

معصومه | March 3, 2006 11:09 PM

لطفا مرا کمک و راهنمائی کنيد تا اعتيادم را ترک کنم. از خودم و خسته شده ام ديگر اميدی به زندگی ندارم. ۳۱ سال سن دارم ولی هيچ پيشرفتی در ايران ندارم، همسرم و دخترم از اين موضوع رنج ميبرند می خواهم با تو بيشتر درد دل کنم و موضوع اعتيادم را برايت توضيح دهم می ترسم برايم مشکلی پيش آيد لطفا مرا کمک کنيد. امان از..........

masoud | February 27, 2006 01:05 PM

سلام داريوش جان؛ من امير ۲۹ ساله هستم، ۱۰ سال اعتياد به مواد مخدر داشته ام تا يک روز که شنيدم شما ترک کرديد و عضو انجمن معتادان شوده ايد از شما الگو گرفتم و به عضو معتادان گمنام درآمدم و الان ۴ سال است که پاک هستم از شما تشکر می کنم که با پاک شدن راه پاک زندگی کردن را به منم نشان دادی متشکرم

amir | February 23, 2006 11:50 AM

خدا را شکر برای يک روز خوب ديگر من يک معتاد در حال بهبودی هستم. خانواده بخاطر لغزش هايم مرا باور ندارند. خيلی بدبختی کشيدم و الان در خانه بهبودی خدمت ميکنم. وقتی خدمت ميکنم حالت نشئگی دارم

محمد | February 19, 2006 11:41 AM

هيچ فکر نمی کردم که يک خواننده عالی نويسنده عالی هم باشه...

آرش | February 19, 2006 12:58 AM

با سلام، آقای داريوش ما ايرانی ها هر بلايی که سرمون می ياد مقصر خودمون هستيم..... امام حسين جنگيد به خاطر آزادگی و امر به معروف و به خاطر اينکه زور بهش نگن ولی ماها که ادعامون ميشه مسلمونيم هر روز دارن به ما زور ميگن.... در کشور ما سال به سال طبل ها بزرگتر و بزرگتر ميشه و عقل ها کوچکتر..... واقعا که آقای اقبالی ما ايرانی ها مرده پرستيم.....

yousef | February 16, 2006 04:56 AM

در عجبم از مرام اين مردم پست
طايفه زنده کش و مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش
تا مرد به عزت ببرندش سر دست...
......
به هر جا ناتوان ديدی توان باش
به سود مردم خامش زبان باش...

yousef | February 15, 2006 05:06 AM

"هر كسی از ظن خود شد يار من"
سلامت، سربلند و خرسند باشی. آنچه هستی بيش از همه است و آنچه بايد باشی بيش از اين. دوست داشتنی ترينی!
باشد ای دل، كه در ميكده ها بگشايند
گره از كار فروبستهء ما بگشايند.
اگر از بهر دل زاهد خودبين بستند
دل قوی دار كه از بهر خدا بگشايند.
در ميخانه ببستند، خدايا مپسند
كه در خانهء تزوير و ريا بگشايند!
حافظ! اين خرقهء پشمينه، ببينی فردا
كه چه زنار ز زيرش به جفا بگشايند!

امير | February 13, 2006 02:00 PM

سلام داریوش عزیز. کوتاه خدمتت عرض کنم که من برای رهایی به کمک خودت احتیاج دارم. قربانت، مهدی

mehdi | February 7, 2006 11:33 AM

تولدت مبارک ای بزرگ موندنی. صد ساله باشی عزيز...

Hossein | February 7, 2006 12:11 AM

سلام داریوش جان! منم تولدتو بهت تبریک میگم. برقرار و پیروز باشی

سوک سوک | February 6, 2006 03:42 PM

سلام؛ این روز زمستونی استثنآ خیلی روشن و گرم بود (۱۵/۱۱/۱۳۸۴). میلادت رو بر تو و خودمون تبریک می گم! پاینده باشی...

ستاره خاموش | February 5, 2006 11:53 PM

اميدوارم که در اين هدف موفق و ديگران نيز به سهم خود ياری کنند

تاج ماه | February 5, 2006 06:52 PM

داریوش جان تولدت مبارک ایشالا صد سال زنده باشی

داریوش | February 4, 2006 04:17 AM

سلام،داريوش عزيز تولدت مبارك. هميشه سربلند و موفق باشی. آرزومند بهترين ها برايت
آزاده 84.11.15

آزاده | February 3, 2006 11:03 PM

داريوش جان در اين روز خجسته وظيفه خود دانستم كه ابراز ادب كرده و ميلاد با شكوهت را به تو نازنين تبريك گويم! ميلاد گرم صدايت كه طنين هر لحظه ماست تبريك!!! اميدوارم هميشه سلامت و شاد باشيد ...

مريم | February 3, 2006 02:13 PM

داريوش عزيز، سالروز ميلادت را به شما، خانواده محترم و تمامی دوستدارانتان تبريک عرض می کنم. اميد که سايهء محبت و انساندوستی شما نازنين سال های سال ما را پناه باشد. شاد باشيد

حسین | February 3, 2006 01:56 PM

سلام تولدت مبارک ابر مرد مشرقی

حسن رحيمی | February 3, 2006 01:53 AM

با شما آیندگانم:
داريوش ما بر اوج قدرت اسان زحمت كش
بدست پينه بسته، می افرازد پرچم پر افتخار آرمانش را
داريوش ما در عصری كه ناله ها از اعماق تيرگی ها بر خاسته است
با سوز صدايش دشت كوير را لبريز از شقايق ميكند
آنجا كه خون انسانها پشتوانه ی طلاست ، آنجا كه خون سرمايه است
آنجا كه از جمجمه ی انسانها مناره ها بر پاست
نفس صدايش را می سپارد به باد و با وسعت بی انتهايش
دستهای خالی يك سرزمين را لبريز از بودن می كند
آرزوی رهايی معتادان و آسايش پناهندگان را
در تيره ترين شبهای ظلماني بی پايان محقق ميكند
داريوش ما از خانه های بی نام تا سفره های بی شام
از ديروز مرده... تا امروز خونين... و تا فردای خندان
از اروپاي سير تا آفريقای گشنه... از استراليای تنها تا آسيای خسته
حلقه به حلقه... شعله به شعله... زنجير به زنجير
به پا می كند توفان زندگی... (شعر كارو با كمی تغييرات)

سالروز میلاد یگانه ی بی تکرار بر ملت ایران گرامی باد.

فراز | February 2, 2006 07:01 AM

داريوش جان بنويس تو رو خدا بنويس که با قلم تو عشق جاری است

RezaJoopi | January 29, 2006 10:37 AM

عالی

Nafise | January 29, 2006 03:01 AM

سلام آقای داريوش. خيلی برام جالب بود! اميدوارم موفق تر باشيد!

بـــــــانو | January 26, 2006 08:04 AM

سلام داريوش جان بد نيست مطلب تازه ای بنويسی ها!!!خوب! راستش منم خيلی دير آپ می کنم اما ديگه نه به ديری شما!!!

سوک سوک | January 25, 2006 02:33 PM

سلام بر هنرمند بزرگ ايران
دلم آتيش ميگيره از ديدن جوانانی که مثلا اميد آينده ايران هستند که از خود بيخود و در دام مهيب اعتياد افتاده اند. براستی چرا بايد امروزه به طرز وحشتناکی مواد افيونی به وفور در جامعه با نرخ کم عرضه شود؟ چيکار ميشود انجام داد و چگونه مي توان هوشياری را به جوانان عرضه داشت؟؟ به اميد روزی زيبا و سبز برای ايران، موفق باشيد و شاد

کلئوپاترا | January 21, 2006 11:59 PM

فقط يك جمله: صدای تو پناه من

سجاد | January 20, 2006 01:51 PM

با توجه به اينکه اطلاع رسانی امروزه نقش بسيار تعين کننده ای در آگاه کردن جامعه دارد اما متاسفانه ما هر روز بيشتر شاهد سانسور رسانه های چه داخلی و چه خارجی داريم نمود بارز آن در اين روزها سايت بی بی سی است...

faraz | January 20, 2006 10:56 AM

داريوش عزيزم سلام. چطور حسم رو روی صفحه کليد پياده کنم. فقط بدون عاشقتم. اميدوارم يه روز توی مملکت خودمون اين تلاشها رو ادامه بدی. و جوانها رو آگاه از اين بلای شوم کنی. سيروس حسنی

sirous hassani | January 19, 2006 10:17 PM

داريوش جان سلام بر تو که هميشه يار ما عاشقان بی صدا هستيم و صدای تو مرحم زخم های ماست ای دوست خوب با اجازه ی تو من اين بنياد تو را در ايران پشتيبانی ميکنم و تاکنون موفق به انجام يک سری فعاليت ها جهت ترک اعتياد معتادان و جلوگيری از فقر و فحشا پرداختم اگر مقدور هست مرا در اين امر مردم پسند ياری کن با تشکر داريوش باقری

داریوش | January 19, 2006 08:58 AM

درود به تو
چرا کسی درب خانه ام را نميزند
چرا ديگر پشت پنجره احساس قاصدکی نيست
چرا ديگر مشقهايم بوی عطر رهايی نميدهد
چرا ديگر در پس احساس بی نوايی کسی مشتی گره کرده ندارد
چرا سرهای پر درد زير آوارگی برف مانده
چرا مهر فلاکت به درب همه امان خورده شده
چرا نقش بی رنگی نور برای کسی مهم نيست
چرا طلوع ناکامی را زير گوشهايم کسی نجوا نميکند
چرا کرکسهای دل سنگ هنوز روی بام خانه امان پر ميکشند
چرا طعمه هوس مردمان منفور شده ايم باز
آه که باز هم دلم بی جهت ناله ميکند
**********
خيلی برام جالب و عجيب و قشنگ بود اومدن به اين خونه دل داريوش

سيمين | January 17, 2006 10:02 PM

سلام داريوش عزيزم. اميدوارم كه شاد و خرسند باشی. دوست عزيزم كه ياور هميشه مومن روزهای بی نور من بودی. خوشحالم از اين كه مينويسی. برای من برای ما و برای ايرانمان. اميدوارم كه هميشه شاد باشی و همچنان به ايران و ايرانی كمك كنی. دوستت داريم.

مهدي | January 16, 2006 09:19 AM

salam dariushe aziz: man mostafa 23 sal daram az iran tehran narmak. man asheghe taranehaye shoma hastam va inshaallah rozi resad ke betavanam shoma ra dar mihane azizeman bebinam. az samime ghalb baraye shoma arezoye movafaghiyat va salamaty az izade mandan khastaram. dostdare hamishegiye shoma ..mostafa

mostafa | January 14, 2006 04:03 PM

داریوش عزیز بعنوان عضو کوچکی از خانواده پژوهش ایران به وجود شما افتخار می کنم. به امید جهانی بدون اعتیاد. راهت مستدام

علی | January 13, 2006 10:26 AM

سلام من به تو يار قديمي....
کسی به فکر عشق نيست...کسی به فکر ما شدن
از آن تبار خود شکن...تو مانده ای و بغض من
من حاضرم از همه چيز بگذرم ولی از تو يه يادگاری داشته باشم... آنکس که طالب واقعی باشد به نيت خود خواهد رسيد... نامرادی هايی در زندگی هستند شايد نفس گير و نا اميد کننده باشند اما برای همه اين نااميدی ها وجود دارد

yousef | January 12, 2006 08:38 AM

با سلام من خيلی شما را دوست دارم و برای شما ارزش قاعل هستم از شما ميخواهم به راهتان ادامه دهيد كه تنها راه پيروزی و سلامتی در ايران و دنيا هست من هم برادر كوچكتر شما هستم من هم احتياج به كمك دارم.. كمكم كن ای بزرگ موندنی.. تو رسول گل و نوری .. تو پيام سلامتی تو بمان تنها تو بمان... برای اين دل خسته بگو از دلهای خوب دل خسته.. كوروش از ايران مشهد

كوروش | January 10, 2006 03:38 PM

انجمن معتادان گمنام يك سال است كه وارد مهريز شده است و به خاطر داشتن بچه های با عشقی كلا س های ما خيلی رشد كرده است كه در سطح استا ن يزد زبانزد است با تشكر

صادق | January 7, 2006 12:05 AM

سلام به مونس تنهايی خودم... اميدوارم که روزی برسی که با عشق بازی کنيم و به جای طعنه.. عشق را به رخ هم بکشيم (به اميد اون روز)
راستش خيلی سخته... هر موقع ميام اين خانه.. زبانم قاصر مي شه از سخن گفتن برای تو... چه برسد موقعی که بخوام بهت زنگ بزنم.... داريوش جان روزی که از وطن رفتی آيا اين فکرو می کردی که ممکنه ديگه به خونه باز نگردی؟ من هم اين فکرو می کردم .. گفتم ابر سياه رفتنيه ..خورشيد دوباره در مياد.... اما مثل اينکه اين خورشيده حالا حالا ها نمی خواد در بياد.. انگار می خواد چشمام از کاسه در بياد اينقدر نگاهم به در بود تا تو بيايی ولی بدتر از اين اينه که من هم نمی تونم پيشت بيام ... داريوش جان به صليب صدات مصلوبم .. با اين نادرويشی ها آخر چرا سر کردی؟؟ با سپاس فراوان از نازنين يارم داريوش اقبالی... بدرود

محمد رضا | January 6, 2006 06:02 AM

سلام داریوش عزیز این شعر از خودمه تقدیم به تو عزیز
یه شهر و میدمن شهر
سرباز و سربازای
شمشیر به دست
دارچیا تو کوچه های شهر داد میزنن
امشب میخوان تو میدون شهر عشقو دار بزنن
ولی شهر خالی از آمده
انگار تو این شهر طاعون آمده
حالا شب شده و
عشق و با زنجیر آوردن
یه جلاد پیر با شمشیر آوردن
سربازای حاکم همه جا رو بستن
رو بوم خونه ها به کمین نشستن
طناب دارو به گردن عشق بستن
من نمی تونم ببینم که عشقو دار می زنن
(عشق و دار نزنین)
بلند اینو فریاد میزنم
صدای حاکم شهر میاد
از تو کوچه ای با اسب میاد
داد میزنه: شما نامردمان که حرمت عشقو شکستید
این من نیستم شمایید که عشقو دار میزنین
حاکم حرف حقو زد
با حرفش مهر سکوت و به دهان من زد
من نشستم و چشامو بستم
تا نبینم که عشقو دار میزنم
من نشستم و چشامو بستم
تو خودم از درد عشق شکستم

علی رضا | January 5, 2006 03:38 AM

با سلام داريوش سال جديد رو بهت تبريک ميگم، اميدوارم سال خوبی داشته باشی عزيز...

نارفيق | December 31, 2005 12:44 PM

اگه فقط يه اسم ازم بپرسن ميدونی چی می گم؟... داريوش
می دونی؛ الان ديدنت واسم شده يه رويا؛ اما من يه روز حتمآ می بينمت برات ياور هميشه مومنو می خونم يه جوری که تا حالا نشنيده باشی...

behzad | December 30, 2005 12:08 PM

سلام آقای داریوش کی ایران میائی؟؟ تا کی باید با آهنگات گریه کنم؟ چرا آخه نمیایی وطنت؟ من تا آخر عمرم منتظرتم.

سارا | December 28, 2005 12:25 PM

سلام من تازه اینجا رو دیدم بازم بر می گردم وقت خوندن و نوشتن داری؟

زینب | December 27, 2005 09:40 PM

دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ايوان می روم و انگشتانم را
بر پوست كشيده ی شب می كشم
چراغ های رابطه تاريكند
چراغ های رابطه تاريكند
كسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد كرد
كسی مرا به ميهمانی گنجشك ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست

ناهید | December 26, 2005 07:01 PM

آقا امید: جانا سخن از زبان ما می گویی...

نادر | December 26, 2005 05:38 PM

سلام داریوش جان
اینجا که مثل همیشه هم هوای دل و هم هوای روزگار ابری و بارونیه، امیدوارم طرف شما وضیعت بهتر باشه چون خیلی وقته ازتون بی خبریم.

بابک سلطانی | December 26, 2005 05:27 PM

داریوش جان سلام... کی میشه که روزی تو رو ببینم:
خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده

ساناز | December 26, 2005 05:22 PM

آقای اقبالی خيلی وقته که به اينجا سر ميزنم و خبری از نوشته جديد نيست و کم کم دارم از آن فکری که میکردم ناامید میشوم و کمتر و کمتر به اینجا می آیم. فکر میکردم جایی پیدا کردم که بی پرده از داریوش میشنوم، از خود داریوش، از زبان خود داریوش میشنوم، ولی اینجا فقط سخنان رسمی شما را می بینم که در مکان های دیگر هم دیده ام و شنیده ام، البته این هم بسیار خوب هست اما کافی نیست. مطمئنم حرف برای گفتن دارید اما به دنبال فرصت مناسب هستيد ولی خواهش ميکنم وبلاگتان را محدود به سخنرانی ها و سمينارها نکنيد و کمی خودمانی، صميمی، دوستانه، برادرانه و پدرانه با ما حرف بزنيد و درد دل کنيد. از خودتان، از روزگارتان، از کارتان، از فعاليت های هنری و غير هنری و بشردوستانه تان و از نگاهتان به دنیا و وقایع خاص و عام کشورمان و دنیا و از آسیب های اجتماعی بنويسيد، ولی با زبانی معمولی و ساده بنویسید. اشکال ندارد اگر کوتاه باشد، اگر کمی غلط گرامر داشته باشد و یا کلمه ای جا افتاده باشد، این ها گفته هایتان را طبیعی تر می کند. بگذاريد که اينجا مکانی باشد که هم صميمانه بشنويد و هم صميمانه بگوييد.
من فکر ميکنم اگر کمی با ما بازتر و راحت تر باشيد، بازدهی بيشتری خواهیم داشت و حتی نظرات خوانندگان هم از فقط ابراز احساسات کردن به جهات مفيدتر ميرود. نگذاريد غبار بر چهره اينجا بنشيند و نگذاريد فقط گاهی با اعلاميه ای يا سخنرانی رسمی و يا پوستری به روز شود. لطفا اينجا کمی با ما راحت تر باشيد، من معتقدم که شما هنرمندی هوشیار هستید و چشمانتان باز است و محیط تان را می بینید و تجزیه و تحلیل میکنید، پس شما حتما حرف های نگفته بسياری داريد که می توانند خودمانی تر، صميمی تر، دوستانه و غير رسمی هم بيان شوند... اگر در اينجا که خانه خودتان است و وبلاگ خودتان است هم سکوت کنيد و با ما سخنان بی شیله پیله و راحت در ميان نگذاريد، پس این سخنان کی و کجا باید زده شود؟

امید | December 26, 2005 04:37 PM

با کتاب ترانه های من
نه قصيده غزل سپاس توست
مرد اسطوره ای شعر من
مخمل قلب من لباس توست

دوستت دارم!

حسین | December 26, 2005 11:32 AM

سلام به داريوش عزيزترينم
داريوش زنده بمون و هميشه هدفتو ادامه بده (سربلندی ايران و ايران) تا ايران زنده بمونه من به عنوان يک ايرانی کشورمو می پرستم چون مهد انسانی مثله توست من به تو افتخار ميکنم مرد هميشه بيدار آريايی. اميدوارم مثل اسمت هميشه جاويد باشی و سلامت و به ميهنت خدمت کنی. خدا نگهدار ياور هميشه مومن من.... به اميد روزی که ايران آزاد را با تو و در کنار تو بسازيم اگر چه با خشت جان خويش) مژگان ۱۷ ساله از مشهد

mozhgan | December 25, 2005 05:14 PM

درود بر تو داریوش
دیروز یک مقاله خوندم در مورد فقر و فحشا. به راستی این ناموس من و تو نیست که به خودفروشی در کشورهای بی فرهنگ حوزه خلیج فارس تن داده. آیا این ناموس من و تو نیست که برایش 8 سال جنگیدیم. آیا این ناموس من و تو نیست که برایش یک نسل جوان کشور را فدایش کردیم. آیا این ناموس من و تو نیست که روزی به نجابتش افتخار میکردم. چه شد و چه باید کرد. داریوش عزیز از شما خواهش میکنم در کنار مسئله اعتیاد که گریبانگیر میهنمان شده به مسئله فقر و فحشا نیز بپردازید. با سپاس فراوان

SHAHAB | December 20, 2005 01:45 AM

لطفا اگه میشه ای میلتون رو واسم بفرستید، ممنون میشم. من هم ان ای هستم، ازتون سئوالاتی دارم که میخواستم خصوصی بهم جواب بدید... منتظر ایمیل شما هستم... مرسی و موفق باشید

هادی | December 19, 2005 07:20 AM

تقديم به توی من توی ما
همه جا تاريک
همه دل خسته
ناگه از دور ديدمت با من و او بنشسته
دست بر پشتم زدی و خنديدی
تو به من گفتی
اگرت همره و ياری نيست
تو بدان بانگ بر آور فرياد کن
ياور دلخسته تا به فردای هميشه
از پای ننشسته

Bardia | December 18, 2005 03:20 PM

داریوش عزيز سلام همين که اين امکان را برای ما فراهم کردی با شما در ارتباط باشيم، د نيا ارزش دارد. داريوش جان جات خيلی خالی است

elnaz | December 15, 2005 02:21 AM

هر يک کلمه از حرفهای تو را بايد با طلا نوشت ای کاش همه حرفهای شما را درک ميکردند شايد وجود خودت در اينجا موثر بود به اميد آن روز

elnaz | December 14, 2005 10:14 AM

سلام

محمدرضا و مونا | December 13, 2005 02:06 PM

سلام بر داريوش خودم، عشقی که قلبم با نام او می تپد. خيلی دوست دارم داريوش، اگه ممکنه وبلاگه منو تو سايت يا وبلاگتون بزاريد. ممنون ميشم اگه وبلاگه منو ببينيد و نظر بديد. داريوش جان ترسم از مرگ بخاطر نديدن تو از نزديکه، ياور هميشه مومن تو برو سفر سلامت

mohammad | December 13, 2005 07:09 AM

آقای اقبالی عزیز
داستان آسیب های اجتماعی ایران سر دراز دارد. نمی دانم آخر این قصه هولناک چه خواهد شد و چه بر سر ما خواهد آمد. هر روز می گوییم دیگه بدتر از این امکان نداره بشه، ولی فردا صبحش که بیدار میشیم میگیم دریغا که دیروزمون بهتر از امروزمونه. والله نمیدونم، دور و برم رو نگاه میکنم هیچ چیز و هیچ کس سر جای خودش نیست. من اهل موسیقی ایرانی نیستم و صادقانه بگم که زیاد آهنگاتون را نشنیدم، ولی می بینم که هنوز روی دیوارهای خیلی از کوچه ها نوشته شده "داریوش" روی خیلی از درختا کنده کاری شده و یادگاری نوشته شده "داریوش". واسه ایرانی بودنت افتخار میکنم که جوونها بهتون نگاه میکنن و الگوشون هستی و الگویی که مثل من و ما و خیلیهای دیگه جا نزدی و وا ندادی و از پا ننشستی و هنوز داری مبارزه می کنی و قدم به قدم این راه هزار فرسنگیو جلو میری. خدا بهت قدرت و نیرو بده، و ما هم انگیزه واسه اینکه پا به پا بیایم.

سروش | December 13, 2005 01:55 AM

سلام بر اسطوره موزیک ایران صدای همیشه بیدار داریوش عزیز، همه همه همه می دانند ... که موزیک ایران دو اسطوره و دو بزرگ دارد (داریوش و ابی) آقای داریوش من یه دایی دارم که معتاد بوده اما چون از قدیم عاشق شما بوده (البته دایی ام فقط از شما خوشش می آد اما من هم از شما هم از ابی خوشم می آد) و میدونسته شما به سازمان ترک اعتیاد کمک میکنید اعتیاد خودشو ترک کرده فقط به خاطر شخص شما و من هم از شما تشکر میکنم هم به شما به عنوان یک ایرانی و یک آریایی اصیل افتخار میکنم که هموطنی چون شما دارم زیرا نه تنها دایی من بلکه خیلی ها بخاطر شما ترک کردند علاوه بر دایی ام چند نفر دیگه را هم سراغ دارم و اگر شما خود ترک نمی کردید و این برنامه ها را اجرا نمیکردید باعث این کار خیر نمی شدید. من از ایران و از شیراز هستم و از اینجا دستت را می بوسم داریوش بزرگ افتخار ایران. در ضمن من یه وبلاگ دارم که جدیدا با مطلبی از خود شما به روز شده میدونم وقت نمیکنید سر بزنید اما یک هموطن و یک آریایی و یک طرفدار و عاشق خود را بی نهایت خوشحال میکنید اگر ببینم نظر خود را در مورد وبلاگم در وبلاگم گفته اید. ببخشید طولانی شد ولی خیلی دوستتون دارم
یه خواهش هم دارم که مطمئنن خواهش اکثر مردم ایرانه و اون اینکه حداقل یه بار دیگه با ابی یه کنسرت بزارین و اگه تو دبی باشه چه بهتر، آخه به قول اعتبار سینمای ایران بهروز وثوقی در آمیختن صدای شما و ابی صدای ایران است. دوستدار همیشگی داریوش و ابی از شیراز.
آریایی دستت را میبوسم نه بخاطر اینکه آریایی هستی به خاطر اینکه در طول تاریخ صدایت با نفس مردمی گره خورده که در تمامی ادوار ظلم و ستم بند از بندشان گسسته است. دوستت داریم داریوش

محمد علی | December 11, 2005 06:02 PM

سلام داریوش جان
من امروز میخواستم این رو بگم که من/ما/و همه/ مردم ایران از دست این آخوندها خسته شدیم و من خودم فقط با صدای تو و آهنگ دوباره میسازمت وطن که آن را خوانده ای خود را به فردا امیدوار میکنم. پس همیشه بمان و جاوید باش و بخوان ای اسطوره ی عشق

مـــجتبی | December 11, 2005 01:47 PM

سلام داریوش عزیز قبلا گفته بودم درباره نا امیدی هم کمی صحبت کن. من که از همه چیز و همه کس نا امید شدم حتی از خودم. باورت نمیشه اگر الان خودکشی نکردم فقط برای این بوده که تو رو دوست دارم و صداتو. برای این زنده موندم که ترانه های جدید تو بشنوم اگر تو و صداتو از بگیرن دیگه خودکشی میکنم ای کاش می شد که من با تو درددلی می کردم. ای کاش میشد می دیدمت در آغوشم می گرفتمت و گریه میکردم. آره ای کاش میشد. لطفا اگر وقتی کردی به وبلاگ من سری بزن

علی رضا | December 10, 2005 02:29 AM

من نمی خوام تو كار داريوش دخالت كنم چون خودم رو در اون سطح نمی بينم... ولی در جواب دوست خوبمان كه درخواست كمك كردن می خوام بگم كه اولا مشكل خانواده ی شما پول نيست بلكه بيماری اعتياد پدر شماست، در ثانی اين نحوه ی درخواست كمك كردن شما اصلا به نظر من جالب نيست چون هيچ ضريب امنيتی وجود نداره شما می تونيد با خود داريوش تماس بگيريد از طريق ايميل، تلفن، فكس و... درخواست خودتون رو بگيد و سوما داريوش اگه قرار باشه اين طور برخورد كنه با مسئله ديگه هيچ توانی واسه ادامه نخواهد داشت... داريوش داره واسه آگاهی، پيشگيری و مبارزه هزينه می كنه و قرار نيست هر كسی بی كاره يا بی پول ايشون يادش بيوفته...؟ اميدوارم اين دوست خوب از حرفهای من نرنجيده باشه و گفتن اين مسئله رو وظيفه ی خودم دونستم...

faraz | December 8, 2005 01:51 PM

فقط میگم خیلی دوسِت دارم......... همین
و همیشه برات آرزوی موفقیت دارم...

نارفیق | December 7, 2005 01:16 PM

من دختر ۱۴ ساله هستم من پدر خود را خيلی دوست دارم اما به علت اعتياد شديد و به علت فقر شديد مادرم او را ترک کرد. برای درمان پدر و خرج خانه نياز به پول داريم

sheida | December 7, 2005 12:00 PM

با درود بی کران بر يگانه مرد ايران پرست. پاينده باشيد و پر توان. شما دکتر طالب پور را بياد داريد؟

یک ایرانی | December 6, 2005 04:54 PM

نازنينم... چه دعا بهتر از اين:
گريه ات از سر شوق...
خنده ات از ته دل...
مبادا هيچ غروبت غمناک...!
(به يادگار نوشتم خطی ز دلتنگی ...)

shahram | December 6, 2005 11:26 AM

سلام و درود بر ياور هميشه مومن و همسفر عشق من، داريوش. داريوش جان دوست دارم مطلب جديدت رو زودتر بخونم. پس زودت آپ كن ای به داد من رسيده... دوست دارت مجتبی از ايران - خوزستان، اهواز

مجتـــبي | December 5, 2005 04:23 PM

داريوش بزرگ! متاسفم که اينقدر دير اينجا را پيدا کردم. بهر حال. اين اتفاق بزرگی ست که فردی مثل داريوش اقبالی پيش قراول مبارزه با اعتياد باشه. برای جوانان دنيا. برای جوانان وطنش. برای حرمت انسان و انسانيت. برای انسان و انسانيت. نمی دونم اينها رو با چه معياري می شه قدر دونست. و فکر می کنم همين که يک نفر حتی يک نفر فقط به خاطر اسم داريوش اقبالی که نه، حرفهای اون، اين افيون رو ترک کنه و يا سراغش نره، برای داريوش بهترين پاداش باشه. داريوش عزيز حرف زياد دارم با شما. براتون ميل خواهم زد. فقط مختصر مي گم که من ميثم يوسفی ترانه سرای فعال ساکن ايران و شهر شما ميانه هستم و بقيه اش هم بماند برای ايميل. و اما اين تک بيت از يک ترانه که منتظر فرصتی بودم تا به شما برسونمش چون تقديمی به حنجره ی هميشه بيدارمان داريوش اقبالی هست من باب خداحافظی و پايان تقديم به شما:
ترانه خون يادت باشه
اينجا قلمروِ شبه
اينجا رو سينه ی گُلا
ردِ عبورِ عقربه...

میثم یوسفی | December 4, 2005 12:31 AM

سلام داريوش نازنين: من هم خودم به خاطر رشته ام که روانشناسی بالينی هست در ايران فعاليت هايی می کنم و اگر کمکی از دستم بر بيايد خوشحال می شوم که بهت بکنم يا تو بتونی جهت معرفی مراکز خوبی به من کمک کنی. اينجا اعتياد داره از اونی که هست فاجعه تر می شه گاهی اينقدر دردناکه که خودم رو تحت تاثير قرار می ده و چند وقتی توی کارم وقفه می اندازه اما هر دفعه با انرژی بيشتری به کارم ادامه می دم... خوشحال می شم اگه کاری از دستم بربيايد ... تو بی نظيري داريوش عزيز من، من سالهاست که دوستت دارم و با کارهات زندگی می کنم اميدوارم توی راهی که هستی موفق و موفق تر بشی و توی کارت... می بوسمت هزار بار

المیرا | December 3, 2005 12:27 PM

salam dariushe aziz
ey bozorge moondani ey talayedare rooz. bekhoda ghasam to shabo az man gerefty to mano dady be khorshid. dariush jan ba to asan mishe az daste siahiha gorikht. dariush bito khodamo tako tanha mibinam salam bar fatehe tarikhiye man, khode sardare sobh.
Age bekham azat tarif konam omram kafaf nemide. dariush man ye omre ba to daram zendegi mikonam. az 5 salegi be tore herfehei varede arseye dariush baza shodam. alan yeki az bozorgtarin dariush parastaye aalamam. hameye ahangato ham sheresho ham ahangesho bekhoda az khodet behtar baladam.
Nemidooni dariush jan ke inja ma sare ahangat dava darim. chandin saat sare ye ahanget bahs mikonim. Be khoda age khodet boodio mididi fek mikardi ma divooneheim. Dariush jan man be khatere etyado in joor chiza in matno naneveshtam balke faghat mikhastam eshghe paidaramo behet arze konam. Amma man ham too in dame bala gereftar boodam vali be shokre khoda pak shodam.
mMn be eshghe hashishonamaz (nasheye doodo gardo hashisho bafoor shodam...) motad shodam be eshghe baradar jan (ke dar eyne naomidi be nazare man omidvarkonandeh tarin ahangete) az change etyad farar kardam. Man seire soudi ta soghootam ro be cheshm didamva dar akhar be koocheye bonbasty residam ke faghata be farda delkhosh boodan ke shayad rooze ashegh shodanam bashe ghodrato nafas gereftamo divare kageliye etyado kharab kardam.
Dariushe bozorg ey binahayat ey hame daro nadaram age in paiamo didi age ghabelemoon doonesty ye email behem bezan age na ham ke man mese ghabl dooset khaham dasht. Bishtar az ina be gardanam hagh dari. Har ahangeto sharhe hale ye marhale az zendegiye mane mahkoom be zendegiye. Albate mahkoomiyatam faghat be khatere ahangaye to be tavigh oftade. Pas yar sho ba mane bimar che miparhizy... kheili daram porharfy mikonam faghat baraye inke labrizam az eshghe to vo sarsharam az havaye to.
be omide roozike to be bozorgtarin arezoot yani bargashtanet be vatan beresi va man ham be bozorgtarin arezoom yani didane to az nazdik.... khoda negahdar ey abarmarde mashreghy

hamid | December 1, 2005 11:53 AM

جان لنون وار به پيش! ما هم پشت سر شما

navid | November 30, 2005 05:16 AM

با درود فراوان؛ زحمات شما را ارج می گذارم. من هم در حال ترجمه کتابی در ارتباط با سوءاستفاده از داروها هستم. اميدوارم من هم همانند شما بتوانم گامی در جهت ريشه کن کردن اعتياد بردارم. خوشحالم که خواننده محبوب من انسانی است که دغدغه وطن دارد. و ترانه هايش حرفی برای گفتن دارند

پارمیس | November 29, 2005 09:44 PM

در مورد صحبت یکی از دوستان که روی یک تیزر تبلیغاتی قسمتی از آهنگ کار من را گذاشتن میخواستم بگم وقتی آهنگهای فرهاد فقید را بدون اجازه پخش میکنن وازش استفاده سیاسی به نفع خودشون میکنن پس این کار ازشون بعید نیست.

سبحان | November 29, 2005 02:52 AM

ا سلام به دوستان من علی رضا تقوايی دانشجوی سال اول معماری دانشگاه آبادان قصد دارم برای سال ميلادی آينده روز 26 ژوئن روز جهانی مبارزه با مواد مخدر يک همايش دانشجويی با اين موضوع با همکاری ديگر دانشجويان بر گذار کنم. (البته اگر جلوی ما رو نگيرن). از همين امروز تمامی شما عزيزان با گذاشتن نظر در وبلاگ من يا ايميل من و ديگران را در هرچه بهتر برگذار کردن اين همايش ياری کنيد.

علی رضا | November 28, 2005 02:02 AM

سالار لطفآ حرفی بزن. ملت منتظر به گوش ایستاده اند!
دوستت داریم!!! چه بنویسی چه ننویسی

حسین | November 27, 2005 03:25 AM

سلام به داریوش عزیز؛ امیدوارم همیشه سلامت و پاینده باشید. باعث افتخارم هست که می توانم بی رابطه و مستقیم حرفها و دغدغه های شما را بخوانم و برای شما بنویسم. دریافت لوح افتخار را به شما هنرمند مردمی تبریک عرض میکنم و برایتان آرزوی موفقیت روز افزون دارم.

مطلبی که خدمت شما عرض خواهم کرد مرتبط به موضوع مطرح شده نمی باشد، بلکه دغدغه های یک جوان است برای ترانه نوین ایران و روند پیشروی آن. شکی نیست که شما و برخی از همدوره هایتان طلایه داران، پیشکسوتان، و ناجیان ترانه نوین محسوب می شوید. به دلیل محدودیت و ممنوعیت های موجود، افراد با استعداد و عاشق همچون شما و همکارانتان در دو دهه گذشته در ایران امکان ظهور و رشد پیدا نکردند، و از طرفی موسیقی محصول لس آنجلس نیز که از بند سانسور و محدودیت آزاد بود، دچار بند بازار پسندی و پول و در نتیجه آثار سطحی شد. عملا ادامه و زنده نگاه داشتن این راه تا اکنون بر دوش شما و جمع انگشت شماری از همکارانتان باقی ماند و تازه واردان حتی گوشه ای از ترانه متعهد را بر دوش خود نگرفته اند.

اما واقعیت امکان ناپذیر آنست که نسل شما عزیزان همه در دهه پنجم و ششم زندگی خود قرار دارند و خواه ناخواه در عین محبوبیت و برخلاف خواسته مردم، دیر یا زود مجبور به بازنشستگی خواهند شد و عرصه را برای جوانان خالی خواهند کرد. این مساله مخصوصا برای خوانندگان ملموس تر هست که کم کم انرژی آلبوم و تورهای پی در پی و خواندن را از دست میدهند. اما با بازنشستگی امثال شما، این عرصه قرار است برای چه کسانی باز شود؟ چه کسی از میان این همه هنرمند گوناگون هست که قابلیت، علاقه، عشق و تعهد لازم را برای ادامه این راه داشته باشد و به قول معروف امانتدار راهی باشد که از شما تحویل می گیرد؟

خوشبختانه در عرصه ترانه سرایی و آهنگسازی شاهد کشف، رشد و شکوفایی برخی جوانان در داخل ایران و در خارج بوده ایم. هرچند قابلیت های کنونی این جوانان هنوز محدود است، اما بهرحال جوانه های این حرکت زده شده است و به مرور تجربه کسب می کنند و رشد خواهند نمود. همکاری و یاری رسانی برخی از خوانندگان، ترانه سرایان و آهنگسازان پیشکسوت با این جوانان ترانه سرا و آهنگساز بسیار زیباست و نتیجه داده است چرا که به آنها پر و بال می دهد، راه را کمی برای آنان هموار میکند و تجربیات ارزنده ای کسب خواهند کرد. اما متاسفانه در این میان هنوز خواننده ای که قابلیت های لازم را داشته باشد و مهمتر از آن اخلاق، تعهد و استعداد داشته باشد به چشم نمی خورد. به گمان این حقیر، مهمترین خدمت شما و همکارانتان به ترانه متعهدانه نوین ایران، می تواند کشف "صداهای جدید" و یاری رساندن به رشد آنان باشد. اگر شما چنین جوانانی را بیابید، از نظر مالی و معنوی حمایت کنید، زیر بال و پر خود بگیرید تا رشد کنند و خودکفا شوند، خدمت عظیمی به این هنر و زنده نگاه داشتن آن کرده اید. چه بسا حتی در هنگام بازنشستگی، خودتان مدیریت و مباشرت آنان را به عهده بگیرید و مسیر درست را به آنها نشان دهید.

همه می دانیم که با جو موجود در لس آنجلس، جوانانی که فاقد این حمایت های معنوی و مالی باشند، برای جلب حمایت مالی و معنوی درگیر بسیاری از سیاست ها و برنامه ها می شوند که دلسوزانه نیست و سنگ بنای کاریشان کج گذاشته می شود و تبدیل به استعداد سوخته می شوند. بسیاری از پیشکسوتان از راه دادن به جوانان، حمایت و راهنمایی و پر و بال دادن به آنان سخن گفته اند، اما متاسفانه در این مسیر حرکتی عملی از خود نشان نداده اند. پس چه پسندیده است که این حرکت هم به همت شخص شما که همیشه نشان داده اید در همه مسایل هنری و اجتماعی پیشرو و نو آور بوده اید، مرسوم شود.

آقای اقبالی، داریوشی دیگر به آینده مردم خوبتان هدیه کنید. با سپاس

فرزاد اعتصامی فر | November 26, 2005 01:20 AM

در ایران در روز مبارزه با مواد مخدر سالانه چندین تن مواد مخدر سوزانده می شود و مسوولین از این روز به عنوان یک روز با شکوه یاد می کنند. ولی به نظر من روزی که در یک کشور چندین تن مواد مخدر سوزانده شود، روز با شکوهی نمی تواند باشد. چندین تن مواد سوزانده می شود. چند تن مصرف شده؟ چند تن در حال مصرف است؟ چند تن در حال ورود به کشور است؟ چند تن از کشور خارج شده؟ و ...؟؟
و حال همه فکر افزایش مال خویشند و ما رها و بی خیال. کی از این قفس بی صدای در می آییم (در ایران) خدا می داند و بس

علی رضا | November 23, 2005 11:47 AM

سلام، آقای اقبالی آيا شما از شعر شاعران گمنام هم استفاده می کنيد؟ چگونه مي توانيم با شما همکاری کنيم؟

داود | November 23, 2005 01:04 AM

تمام نا تمام من با تو تمام می شود!!
شاعر بی نام و نشان صاحب نام می شود!!
تمام من به نام تو شعر دوباره می شود!!
بند سكوت كهنه ام چارپاره می شود!!
تمام نه تمام نه كه جام نا تمام لب ريخته ام!!
تمام نه تمام نه كه ناتمامی از تو آويخته ام!!
در اين حرير خانگی روی ترانه شسته ام!!
تمام خون من شبی پر از ستاره می شود !!
از تو بر اين ترانه ها نور ستاره ها می چكد!!
بر اين بلند بی صدا غزل دوباره می چكد!!
چكه كن ای ابرك من مثل ستاره بر زمين!!
طلوع ميلاد مرا در شب بی سحر ببين!!
داريوش عزيز!!

مجتـــبی | November 22, 2005 05:43 PM

مرسی که منو ترک دادی، منو نمی شناسی و دوست دارم ناشناخته هم بمونم. اما دوست داشتم از زندگی جدید که بهم هدیه دادی تشکر کنم، الان یک ساله که ترک کردم و زندگی رو یک جور دیگه می بینم

محمد | November 20, 2005 01:36 PM

داریوش دوستت دارم، همین.

الناز | November 20, 2005 03:08 AM

داريوش جان .. ما منتظر نوشتنيم هنوز... كاش ميتوانستی بيشتر برايمان از عشق بنويسی... در اين هوای بی كسی صدای تو تنها ميتواند جانی دوباره دهد...

مريم | November 18, 2005 10:01 AM

داريوش عزيز. من توی زندگی‌ام آرزوهای زيادی داشته و دارم. اما تموم رفقام اينو می‌دونن که يه آرزو از بچه‌گی تا حالا که بيست و يک سالمه با من بوده. و اون اينه که يه روز بيای تو شهر ما (لاهيجان) و من از نزديک ببينمت. نه ازت امضا می‌گيرم و نه باهات عکس يادگاری می‌اندازم. فقط آرزومه که بغلت کنم و ببوسمت. همين! اما هميشه فکر می‌کنم که اين آرزو رو به گور خواهم برد.
داريوش جُوْن، تی کشا گيتن، می ناجه ئيسه. يک عومر تی رافاييه کشنم تا بأی امی شَهره مين و مو بتونم تهٰ کشا گيرم و خوشا زنم. يعنی فيکر کُوْنی ئو روز فارِسی؟

amin | November 17, 2005 10:37 AM

کوهو ميزارم رو دوشم رخت هر جنگو ميپوشم
موجو از دريا ميگيرم شيرهء سنگو ميدوشم
سلام به عشقم/زندگی ام/روح و وجدان بيدار ايران، داريوش اقبالی

مجتبي | November 15, 2005 04:43 PM

خيلی جالبه! تيزر تبليغاتی تک ماکارون! با آهنگ "کار من"!!! سو استفاده تا چه حد؟ بی قانونی تا چه حد؟ من هر وقت آهنگهای داريوش يا هر خواننده ای را که در خارج از کشور هستند در شبکه های مزخرف صدا و سيما می شنوم گريه ام مي گيرد!‌ چرا به خودشان اجازه چنين کاری را می دهند! اتفاقا بر خلاف نظر خيلی ها که بر اين باورند شبکه ها آرام آرام دارند سير صعودی پيدا می کنند! من معتقدم که اين سو استفاده از يک اثر هنری است بدون کسب اجازه از صاحب اثر!

بامداد | November 15, 2005 03:55 AM

بیا لب وا کنیم همغصه من، بیا بیدار کنیم خوابیده ها رو، بیا آشتی بدیم با قصه هامون، تمام دستهای از هم جدا رو...

داود | November 15, 2005 03:20 AM

سلام داريوش عزيز اميدوارم در تمام مراحل زندگی موفق باشی و به اميد روزی كه صدای گرمت در فضای پاك ايران طنين انداز بشه.

ليلي | November 14, 2005 10:34 PM

خشت ها می افتد از اين ديوار
رنج بيهوده نگهبانش برد
دست بايد نرود سوی کلنگ
سيل اگر آمد آسانش برد
خانه را نقش فساد است به سقف
سرنگون خواهد شد بر سر ما
(سهراب سپهری)

فراز | November 14, 2005 01:24 AM

سلام. بهتون تبريک ميگم که خودساخته و خود پرداخته نه تنها خودتون رو نجات داديد بلکه الان داری زمينه نجات افرادی مبتلا رو فراهم ميکنی. حتی ۱ نفر هم اگر به شوق پاک ماندن تو به راه بياد انگار که همه را نجات دادی.
بت بودن خيلی مهمه. شما بت جوانهای دهه ۷۰ ميلادی ايران بودی به خاطر صدايت و الان بت جوانهای ايرانی هستی به خاطر شهامتت. برايت ارزش قايليم .دوستت داريم و برايت دعا ميکنيم.

فرایزدی | November 13, 2005 03:29 AM

داریوش عزیز می خواهم ازت یک دنیا تشکر کنم من مدت 10 سال بود که معتاد بودم و تنها عشقم شنیدن صدای گرمت بود و باید بگم باعث شدی به جنگ اهریمن وجودم برم. ما 3 نفر هستیم که به یاری خداوند و راهنماییهای شما اعتیاد رو کنار گذاشتیم و با هم عهد بستیم هر کسی که دست یاری بسوی ما دراز کند با روی باز و به گرمی دستانش را بفشاریم و بتونیم دست یک انسان و مخصوصا هموطن خودمونو بگیریم.
داریوش عزیز راهی رو که در پیش گرفتی بالاترین و زیباترین کاری هست که توی این دنیا وجود داره ما همه دوست داریم و مشتاقانه به رهنمودهات جامه عمل می پوشانیم. به امید آن روز که اهریمن اعتیاد و فقر و تباهی را بتوانیم شکست بدیم و همه در کنار هم خوش و خرم زندگی کنیم. آمین

alireza | November 13, 2005 03:15 AM

سلام عزيز
شيرين شيرينم تلخی نکن با عاشق
تموم ميشن گم ميشن اين دقايق
يه روزی مياد که نميدونيم چی هستيم
يار که بوديم و عشق کی بوديم و چی هستيم
...........
بگذار که سر بسته بماند گله من.....

نارفیق | November 12, 2005 01:32 PM

سلام داريوش کبير
اميدوارم هر روز پيرو فعاليت هات موفق تر باشی. من آرزومه فقط يه بار شمارو ببينم.

Dariush | November 12, 2005 12:55 PM

سلام داریوش جان خیلی نوکرتم به مولا

مجتبی | November 11, 2005 10:48 AM

ای ايران ای مرز پر گهر
من و امثال من فقط شعرشو شنيديم، نه ايرانی ديديم نه گهری

farid | November 10, 2005 03:41 AM

صدای گامهای سبز باران است
اينجا ميرسند از راه، اينک
تشنه جانی چند دامن از کوير آورده، گرد آلود
نفسهاشان سراب آغشته، سوزان
کامها خشک و غبار اندود
اينجا ميرسند از راه، اينک
دخترانی درد پرور، پيکر آزرده
نشاط از چهره ها شان رخت بسته
قلبها پير و ترکخورده
نه در قاموس لبهاشان تبسم نقش ميبندد
نه حتی قطره اشکی ميزند از خشکرود چشمشان بيرون
خداوندا!
ندانم ميرسد فرياد بی آوای شان تا ابر
تا گرودن؟
صدای گامهای سبز باران است!

داریوش عزیزم این شعر توسط شاعر 25 ساله افغانی بود که چند روزی پیش توسط ضرب و شتم همسرش جان سپرد

elham | November 10, 2005 01:12 AM

سلام داريوش
فقط يه چيز رو بگم هر روز بيشتر دوست دارم و بيشتر بهت علاقه مند ميشم.....

نارفیق | November 9, 2005 01:12 PM

ba salam
dariushe azizam omidvaram ke sotonhaye vojodat hamvare paydaro ostovar bashad. azize mehrban man elham, 16 sale hastam, mehrabanam dar concerte akhir ke dar manchester bargozar shod nameyi ra be shoma dadam, aya nameye mara khandi? dariusham an do neveshte ra modati pish neveshte bodam va ba eftekhar be shoma taghdim kardam.
barnamehaye beboudie shomaro harhafte mibinam, motesefane ta behal movafagh be barghararie tamas nashodam. dariush jan toye namam az dayim baraton gofte bodam, on parsal khodkashi kard.... moteasefane ba ketman karie etiade o tavasote khanevade, tarde ashnayane nadan ke etiad ra jorm mibinand va moetad ra mojrem, o raft, o rafto man hichvaght nashnakhtamash, bar tamame mikhakhaye sare har divar avaze gharibiash ra shenidam amma baz ham nashnakhtamash......
dariushe azizam payame man be barnameye shoma in ast ke:
baraye bodano nafas keshidan ensan be eshgh niazmand ast, dorost ast shayad bozorgtarhaye ma kalameye eshgh ra mozhek va bi paye midanand amma anha omid ra khob mishenasand va omid haman eshgh at pas dochar bayad bod, shoghe labkhand ra bayad ba tamanaye ashk rikhtan paziroft, gham ra bayad be omide shadi be aghosh keshid
arezo mikonam ke negahe mehrbanetan hamishe ashegh bashad. bedrood...

ah
doostan doshman ba man
mehraban dar jang
hamrahan birah ba man
yekdelan nahamrang....

man ze khod misozam
hamcho khone man kandar tabe man
bike faryadi az in ghalbe saboor
bechekad dar shabe man

elham | November 9, 2005 02:28 AM

موفق باشی و هميشه سربلند که اکنون تو راهبر روشنائی هستی پايدار باد آفتاب جلوه گر پاک زيستن را

آرش رجبی | November 8, 2005 12:31 PM

درود بر بزرگ آريايی. به نظر من نبايد کسی را مقصر بدونيم، ما همه مقصريم اگرم بيشتر بشينيم و تماشا کنيم ديگه هيچ نشونی از آن همه پيشينه ی تاريخی نخواهيم ديد پس امروز همه بپاخيزيم که فردا دير است. بپاخيزيم و از اجدادمون دفاع کنيم. يادمون نره يک دست هيچ وقت صدا نداره

farid | November 8, 2005 08:23 AM

به کجای این شب تیره بیآویزم قبای ژنده خود را؟ به کجا داریوش جان؟

مسعود | November 8, 2005 03:22 AM

سلام تبريك ميگم به تو. من 20 سال دارم و ترانه هاتو دوست نداشتم چون فكر می كردم گناهكار هستی ولی الان از تو خوشم مياد. داريوش جان من بعضی وقتا فكر می كنم ما از نژاد آريايی نيستيم چون خونمونو جلوی چشمامون دارن آتيش ميزنن حتی آثار باستانی هم دارن خراب ميكنن يعنی شناسنامه ما ولی ما دست گذاشتيم رو دست فقط نگاه ميكنيم. برای خودم متاسفم باور كن تن نياكان ما داره تو گور ميلرزه ولی از دست منو تو كاری بر نمياد

ميلاد | November 7, 2005 12:21 PM

من به چشم خويشتن ديدم که جانم ميرود

amir | November 6, 2005 05:51 AM

آقای اقبالی
صمیمی ترین و شادمانه ترین تبریک ها را از جانب من بپذیرید. آنچه شما برای ایران و هموطنانتان کرده اید و می کنید بسیار عظیم تر از آن است که با اهدای جایزه پاسخ داده شود. کردار و رفتار و اعمال شما را هرگز نمی توان به اندازه هزاران جایزه حتی کوچک کرد و سپاسگذاری نمود... موفق و پیروز و پر قدرت باشید

الناز | November 6, 2005 03:37 AM

سیوند غبار تاریخمان را لجن کرد...
در تمام دنیا تلاش و کوشش دولتمردان و اقوام این است که با ثبت، حفظ و زیباسازی بناهای تاریخی شان نه تنها شناسنامه ای - در بعضی موارد حتی دروغین – برای خود مهیا کنند تا پیشینه ی تاریخی و تمدن خود را به رخ دنیا بکشند بلکه با جذب توریست میلیاردها دلار ارز وارد مملکتشان می کنند. اما ما به جای آنکه غبار های تاریخی را از روی اسناد کنار بزنیم و آنها را برای دنیا آشکار سازیم و ببالیم به 2500 سال تاریخ و تمدنمان ،آنرا در زیر صدها متر گل و لای سد سیوند پنهان می کنیم تا مبادا چشم بخوریم!!!
واقعا این خودکشی تاریخی چه معنی می دهد، چه کسی پاسخگوی این فضاحت عظیم است؟ واقعا عمدی در ساخت سد سیوند نبوده است؟ آیا می توان باور کرد ما فقط برای دست یابی به آب، هزاران سال پیشینه ی خود را به زیر آب ببریم. این استدلال مثل این می ماند که بگویم برای سیر کردن شکم خودمان کلیه ی پدر و مادرمان را بفروشیم...!!! ای کسانی که این درد واژه های مایوس مرا می خوانید، آگاه باشید که سیوند و پاسارگاد آخر این داستان نیست بلکه هم اکنون که من با خون دیده این مطالب را از زیر آب رفتن پاسارگاد می نویسم، شرکت ملی نفت در حال حفاری و انفجار دینامیت در اطراف چغازنبیل (زیگورات)است.
نمی دونم دیگه چی باید بگم.... به خدا دیگه دوست ندارم بنویسم... خجالت می کشم بگم من ایرانیم ... بدون پاسارگاد بدون چغازنبیل من بی سرزمین تر از بادم، نسل بی هویتو باد مثل شخم کهنه می بره.... به فردای کودکان ایران چه پاسخ خواهیم داد؟ آنها را به تماشای آب بند سیوند می بریم و می گوییم پدر صلح جهان، اول مرد دموکراسی دنیا، اولین آزاده ی آگاه دنیا: کوروش کبیر به آسودگی در زیر خروارها آب خوابیده است. به این آبی نیلگون نگاه کن در عمق پنجاه متری آن پاسارگاد با تلی از غبار خستگی به لجن نشسته است... آری پاسخمان به کودکانمان چیست؟ بگوییم با کدام نشانه ما از اقوام 2500 سال پیشیم؟.... بعد از سیوند ما نه نسل دیروز های با شکوه که نسل فرداهای مبهم نیامده هستیم... بعد از سیوند ما ایرانی بی ریشه هستیم... بعد از سیوند ما دیگر ایرانی هم نیستیم... ما نماد بی غیرتی در دنیا هستیم که همه چیزمان در برابر دیدگانمان به تاراج می رود و لب فرو بسته ایم و تماشا می کنیم...
وای برما... و وای بر آیندگان ما...

سیاه قلم | November 5, 2005 10:27 PM

سلام، تبريک ميگم اين جايزه رو و بايد بگم در مقابل زحمات شبانه روزی و تمامی ناپذير شما هيچه. اميدوارم روزی شما رو در ايران ببينم و با افتخار بگم داريوش دوستت دارم. اميدوارم در هر کجا هستيد سلامت و تندرست باشيد.

mehrdad | November 4, 2005 03:02 AM

به ندای درونت گوش بسپار .
حرفهايش را جدی بگير!
ايمان بياور که اين سرباز کوچک:
خواب اسطوره شدن ديده است!!!

دوست دارم خيلی خيلی زياد، قربونت برم
انوشه از اصفهان

anoosheh | November 2, 2005 06:36 PM

کاش من و تو می فهمیدیم ....

نارفیق | November 2, 2005 12:45 PM

be name anhayi ke bodaneshan ejbarist
mesle man
dariush jan dar concerte manchester, beshoma nameyi dadam, nameye mara khandid? pas chera javabam ra nadadi dariusham? hamchenan montazeram
bedrood

elham | November 2, 2005 04:58 AM

داره از قبيله ما يکی يکی کم ميشه

reza | November 1, 2005 01:44 AM

جناب اقبالی... بايد بگم به اميد آن روز که ثمره همه تلاش های شما را با چشم خود همه اين افراد به اصطلاح دولت مرد ببيند.. يا علی. پاينده باشيد...

حمید | November 1, 2005 01:10 AM

کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟
که من این واژه را تا صبح معنا میکنم هر شب
...
زخم خنجر از آشنا خوردن درمان ندارد
اعتياد
من
...
من
اعتياد
...
ديگه بی معناست برايم

vahid | October 31, 2005 11:23 AM

تو اسطوره ی دوران نوجوونی من بودی که تقريبا تمام آهنگ هايت را بلد بودم و با دوستان نوستالژيک وار می خوانديم... از فعاليتتان در عرصه ی مبارزه با اعتياد به عنوان يک کاريزما خوشحالم. اميد که بتوانيد قدم های برداريد...

سبکبال | October 31, 2005 10:01 AM

داریوش عزیز امیدوارم این حرکت زیبا و انسانی تو روز به روز با موفقیت های بیشتری همراه باشه. مطمئن هستم با جایگاه ویژه ای که بین مردم ایران بخصوص جوانان این مرز و بوم داری تاثیر چشمگیری در ریشه کنی این بیماری خواهی داشت. امشب برنامه را از ابتدا تا انتها دیدم. ایمان دارم که در این مسیر سربلند خواهی بود. دوستدار تو

فرامرز | October 30, 2005 02:34 PM

داريوش عزيز به تو افتخار می کنم و در کاری که شروع کردی برای تو آرزوی موفقيت دارم. دوستت دارم دوستت دارم آرزو دارم که توی وبلاگ من يه کامنت بزاری تا قاب بگيرم.

مسافر | October 30, 2005 11:36 AM

خیلی دنبالتون گشتم. خوشحالم پیداتون کردم. اینجا همه از کارای شما تعریف می‌کنن. آفرین. دست شما رو می‌بوسم!

زیتون | October 29, 2005 05:03 PM

نوشتن، برای داریوش که نوجوانی ها و عاشقی های کال من با او پیوند خورده سخت است و از من نمی آید. همین چند ماه پیش بود که در مورد خاطره هایم با صدایت نوشتم. هنوز و در بیست و نه سالگی چند ترانه هست از تو ، که دلم را می لرزاند. مثلا آن جا که می خوانی (اگر چه من به چشم تو کمم قدیمی ام گمم.... آتش فشان عشقم و دریای پر تلاطمم) شجاعت تو در بیان گذشته ی تاریکت ستودنی است.

ترسا | October 29, 2005 03:40 PM

سلام داريوش جان من همون مسعودم که نظراتم در پستهاي قبليت تا حدودی داشت دردسر ساز ميشد. بگذريم! باور کن داريوش عزيز! يه لحظه رفتم به گذشته ها اگه اون روزها کسی بهم می گفت يه روز مياد که داريوش هم بر عليه مخدرات سخنرانی ميکنه و جهانگردی ميکنه تا شايد ريشه مواد مخدر و تبعيض در جامعه رو بخشکونه به سالم بودن خبر دهنده شک می کردم. اما امروز می بينم تو عالم واقعی داريوش دست به هر کاری مي زنه تا به نوبه خودش برای برچيده شدن فساد در جامعه گامی برداره از صميم قلب برات آرزوی موفقيت می کنم. خدا نگهدار

سوک سوک | October 29, 2005 05:36 AM

سلام داریوش عزیز
خوشحالم از اینکه باز تونستم به اینجا بیام و بخونم آنچه را که در مورد اعتیاد گفتی. متاسفانه در ایران اعتیاد دامنگیر شده و جوانهای مملکت خواسته و یا ناخوسته آلوده شده اند و آمار هم همچنان سیر صعودی گرفته و... دیگه نمی دونم چی بگم فقط خدا به داد این خانواده های بدبخت برسه.
مستدام باشید و پاینده، بدرود تا درودی دیگر

بغض گرفته | October 29, 2005 04:37 AM

داریوش، تو بهترین هستی. زندگی و شب و روز من با تو میگذره. فکر نکن یک جوان بیست ساله ام، چهل و شش سالمه و دو تا بچه دارم و بیست و اندی ساله که با تو زندگی کردم و خواهم کرد.

نارفیق | October 28, 2005 01:54 PM

سلام... از اون سلام های معمولی که تو خيابون وقتی دوستت رو می بيني بهش می کنی! تا حالا تنها شدی و حالت گرفته باشه! بدونی بايد چی کار کنی ولی اونقدر کرخت شده باشی که شروع دوباره برات غير ممکن باشه چون از شکست می ترسی؟ من نه معتادم نه فراری از خونه نه دائم الخمر! پس من چمه؟

هيربد | October 28, 2005 01:19 PM

توی قرن دود و آهن
تو رسول گل و نوری
داريوش جان وجودت باعث افتخار ماست

آرش | October 28, 2005 08:03 AM

فقط ميخوام بگم که عاشقتم. از ۱۰ سالگی با آهنگهات آشنا شدم چون برادرمم دوست داشت. به خدا از همون ۱۰ سالگی تمام آهنگاتو حفظ می کردم. تا الان که ۲۲ سالمه هنوزم عاشقتم. خيلی خوشحالم از اينکه ۱ شنبه ها در شبکه اميد می بينمت. به خدا قسم از اول تا آخر برنامه فقط قربان صدقه ات ميروم.
در ضمن زندگيمو مديون تو عزيز هستم چون به واسطه برنامه های شما نامزدم الان ۱ سال و ۲ ماه پاکی داره. با آهنگ چکاوک عاشق شديم و زمانی که خواستند از هم جدامون کنند چه گريه ها که با آهنگ ياور همیشه مومن نکرديم. تو شادی و غم ازت جدا نميشم، به خدا يکی از آرزوهام اينه که از نزديک ببينمت اگه ديدمت به خدا به دست و پات ميافتم سر تا پاتو بايد طلا بگيرن. پاکيه نامزدمو مديونت هستم الان چند تا رهجو گرفته و راهنما شده. حتما سعی ميکنم با برنامه آينه تماس بگيرم. اگه بتونم ايميل شخصيتو داشته باشم خيلی ممنونت ميشم چون در مورد نامزدم و روند بهبوديش سوالاتی داريم. فدات بشم دستاتو از دور ميبوسم. بعد پاکيه نامزدم و ايمانی که به ۱۲ قدم پيدا کرديم من ۲ نفر از افراد فاميلمون را که درگير اعتياد بودن را با وجود اينکه خيلی نا اميد بودن با اين جلسات آشنا کردم و الان حدود ۳ ماه پاکی دارن اين کار من به شکرانه پاکی نامزدم است و همچنان دست از اين کار بر نميدارم و پيام شما را تا جايی که امکان داشته باشد به گوش اين افراد ميرسانم و چون نامزد خود من هم نمونه عينيه اين برنامه هاست خيلی بهتر و قابل درک است برای کسانی که از همه جا قطع اميد کرده اند. اميدوارم يک روزی بشه که از نزديک ببينمت و بتونم صورت ماه خودتو ببوسم نه عکساتو. عاشقتم و دوست دارم، قربانت انوشه از اصفهان

anoosheh | October 27, 2005 04:46 PM

داریوش جان تبریک می گویم، به نظر بیشتر آدمها اگر این ایده ها جمع آوری بشه و عمل کنیم زودتر از اینها در ایران می بودیم، البته اگر اگر و اگرها

Enci | October 27, 2005 08:35 AM

سلام به داريوش عزيز... داريوش افرادی مثل شما که اينقدر در مملکت ايران طرفدار دارن... نگاهشون به حرکات شخصی شماست .. پس واقعا از صميم قلب از شما تشکر می کنم که اين حرکت رو انجام ميدين ...اميدوارم که موفق و پيروز باشيد

amir | October 27, 2005 06:29 AM

با سلام و عرض تبريك به شما. اميدوارم كه همواره در همه مراحل زندگی موفق باشيد و به مانند هميشه مثل پدری دلسوز من / ما / و ملت ما را هدايت كُنی ای يگانه ابر مرد شرقی

مجـتبي | October 27, 2005 03:28 AM

سلام عزیز دل

marmar | October 27, 2005 03:20 AM

با سلام
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
خدا یار و یاورتان. از من و ما چه بر میآید؟

محمد | October 26, 2005 01:07 PM

داریوش عزیز الان برای اولین بار به وب شما آمدم و خیلی هیجان زده ام. در برابر اقدام انسانی شما در مبارزه با هیولای اعتیاد که برخاسته از روح بزرگ شماست سر ستایش فرود میاورم.

ليلا | October 26, 2005 12:04 PM

سلام و درود. شکل آروزهای ما شدی مثل اسطوره هايی که خيلی وقته از قصه ها بيرون نيومدن
برنامه يک شنبه از اميد ايران فوق العاده بود اشک شوق و درد مادرهايی رو لمس کرديم که اميدشون تويی و ايمان تو... خدا پشت و پناهت باشه که ناجی هزاران دردمند شدی و اميد آينده ما. کاش می تونستيم کمکت کنيم کاش ميگفتی چه کاری از دستمون بر مياد اين فرصتی خوبی هم هست برای همه اونهايی که سنگ عشق داريوش رو به سينه ميزنن خوبه يک بار هم که شده خودمونو امتحان کنيم، به ما بگو چه جوری تو اين هدف بزرگ يارت باشيم

بانو | October 26, 2005 03:23 AM

این پیام شما که زمانی در دام اعتیاد گرفتار بوده اید برای ما انسانها اندرز بزرگیست اگر گوش شنوا داشته باشیم؛ من شجاعت شما را در بیان حقایق تحسین میکنم. متشکرم

سبحان | October 26, 2005 02:51 AM

سلام بر بزرگ مرد ايران زمين
داريوش عزيز قبلا هم گفته بودم تو را نه فقط به خاطر صدای منحصر به فردت که به اين دليل که هميشه و در همه زمانها به فکر موطنت بوده و هستی و مسايل مملکتت را بخوبی ميدانی و مردانه در جهت حل مشکل اعتياد جوانان اين کشور عزيز تلاش می کنی تو را دوست دارم و اميدوارم روزی در ايران از نزديک تو را ببينم و بر شانه هايت بوسه زنم. برايت آرزوی موفقيت در راه هدف مقدسی که در پيش گرفتی دارم.

حمید | October 26, 2005 12:53 AM

به راهت ادامه بده. هدیه ما به تو، به اندازه وسعمان همراهی است تا خط پایان با تمام مردم ایران، ایران پاک

علی . ک | October 25, 2005 11:01 PM

درود داريوش عزيز؛ به لطف نيروی برتر راهکارهای شما اينک می تواند برای بهبودی جوانان بيمار هموطن مفيد باشد. تبريک می گويم به خاطر همه چيز... دوستت دارم

ساغند | October 25, 2005 03:11 PM

با سلام. به خدا شور بهاران همه از يادم رفت، به اميد بازگشت شما عزيزان به ميهن

reza d*b | October 25, 2005 11:39 AM

طرحی که ارائه کرده ای نزول وحی است برای انسانهایی که در طلب آرامش و نشاط در هوایی مانده اند که راه گریزی بر آن نمی بینند. طرح تو طرح بشر و طرح انسانیت و لوح معرفت درونی تو و دیگر همراهان صادق و بی ادعایت است. ای کاش لیاقت همراهی ات میافتم.
شاد باشی

حسین | October 25, 2005 10:43 AM

داریوش عزیزم با درود فراوان:
هر چی بگم باز هم برای شما کمه. فقط میتونم بگم به شما با تمام وجودم افتخار میکنم. هنرمند واقعی یعنی شما. داریوش جون برنامه آینه از امید ایران رو دیدم چقدر زیبا و تاثیر گذار و احساسی.
پاینده و سربلند باشید.

شرمین | October 25, 2005 10:32 AM

تبريك.... گوش می کنم نمی شنوم
گوش مرا صدای تو پر کرده...

علي | October 25, 2005 10:20 AM

درود بر بزرگ مرد ايران داريوش اقبالی
به واقع که ارزش چنين هدايا و جوايزی در مقابل کارهای شما هيچ است. در چنين دوره ای که هنرمندان ما به فکر پول و منافع مالی خويشند، و کوچکترين توجهی به مسائل و مشکلات ملت و ميهنشان ندارند، بزرگمردی از ميان اين جامعه هنری بر ميخيزد و يک تنه به مبارزه با اين معضل اجتماعی مي پردازد. اميدوارم راهی را که در پيش گرفته ايد با موفقيت هر چه بيشتر به سرانجام رسانيد.

مشرقی مرد پاسدار شرق
معنی جاودانه اعجاز
خاک اگر خنده کرد و گندم داد
از تو بود ای بزرگ باران ساز
ای رسول بزرگ رستاخيز
دست حق بهترين سلاح توست
فاتح پاک در زمان جاری
رخش تاريخ ذوالجناح توست

Ali | October 25, 2005 07:27 AM

داريوش جان واقعا که تو شايسته بيشتر از اينها هستی.. و اين لوح تقدير در مقابل دلسوزی و توجه تو به وطنت هيچ است.. با تلاش های تو عزيز جوانان ايران به اميد بيشتری می توانند با اين بيماری مبارزه کنند. به اميد روزگاری بهتر و بدون اعتياد.

مريم | October 25, 2005 05:56 AM

سلام، براتون آرزوی موفقیت دارم. مطلبی که عنوان شد اکثر جوانان ما به آن دچارند، از یک طرف انگلیس و از طرف دیگه افغانستان. جدیدا در انگلیس ماده مخدر كاناسيس به جای كوكائين، پرفروش‌ترين ماده مخدر در انگلستان است. اين ماده كه از دانه‌های شاهدانه به دست می‌آيد، هم‌اكنون طرفداران زيادی را پيدا كرده است و حتی چهره‌‌های معروف انگليسی هم علنا از كوكائين استفاده مي‌كنند.موفق باشید


zahra | October 25, 2005 05:47 AM

و همه می دانیم
در ریه های لذت
پر اکسیژن مرگ است!

Khashayar | October 25, 2005 04:51 AM

داریوش عزیز به تو افتخار می کنم. سایت منو دیدی ؟

سرزمین رویایی | October 25, 2005 03:19 AM

تمام سخنانت متین است داریوش جان و هرگونه جایزه ای قطره ایست که دریا را تحسین میکند. ای کاش که مردم ارزشهای شما را درک میکردند و ای کاش در خاک وطن بودی تا این اتفاقات بد کمتر می افتاد.... ما هنوز هم منتظریم.

فواد | October 25, 2005 01:50 AM

عجب چه قدر طولانی بود، وای جونم در اومد تا خوندم اما جالب بود موفق باشی

sarakocholo | October 25, 2005 01:28 AM

ارزش این جایزه یک هزارم ارزش کار شما هم نیست. من به چشم خویش می بینم که هرروز بر تعداد کسانی که به خاطر شما و فعالیتهایتان به فکر ترک می افتند اضافه می شود.

رضا حیدری | October 25, 2005 12:26 AM



ارسال مطلب به دوستان

آدرس ایمیل گیرنده را وارد کنید:

آدرس ایمیل خود را وارد کنید:

می توانید به این ایمیل یک پیام هم اضافه کنید (اختیاری):