دوشنبه ۵ دی ۹۰



با اینکه 16 آذر نقطه عطفی در جنبش دانشجویی در سرزمین ماست، اما امروز روی سخنم فقط با شما یاران دبستانی مان نیست چون معتقدم همه ما در سراسر این زمین خاکی می بایست هر روز را روز دانش جویی بدانیم، نه تنها برای حمایت از جنبش دلیر دانشجویانمان ، بلکه به این خاطر که آگاهی را کلید آزادی و رهایی مان میدانم.
امیدوارم فرهنگ دانش جویی جایگزین فرهنگ درس ناپذیری ما ، فرهنگ انکار، فرهنگ دیکتاتوری، فرهنگ تظاهر، فرهنگ حقیقت گریزی، فرهنگ قدرت طلبی، فرهنگ روزمرگی، فرهنگ ظلم ، فرهنگ توهم، فرهنگ بی تفاوتی، فرهنگ خرافات و فرهنگ نا امیدی شود.
شاید بهترین حمایتی که میتوان از دانشجویان مان کرد دانش آموختن وآگاه شدن ما باشد، شاید برای رویش جوانه ها نیاز ما اول یک انقلاب فرهنگی باشد، یک عصیان علیه خود، یک آزادی از زندان ذهنی خود ، شما چی فکر میکنید؟
امروز در وطن ما صحبت از تحصیل دانشجو نیست ، صحبت از تحریم دانشجوست. دانشجو همه جا با تخته سیاه روبروست ، در وطن ما با تیر دار و جوخه اعدام ، همه جای دنیا دانشجو برای آینده اش تلاش میکند ، ولی در وطن ما برای کشته نشدن.
زمانی دانشجو کتاباشو پشت اش حمل میکرد ، اما حالا جنازه (تابوت) همکلاسیشو.
چرا باید مهر سکوت بر لب زد تا دری برای تحصیل به رویت باز کنند ؟... چرا ؟
پشت سر، پشت سر جهنمه.... روبرو، روبرو قتلگاه آدمه ؟؟؟؟!!!!
اما من صدای پای دانشجویان مان را میشونم...
به امید روزی که دانشجویان ما به جای محدودیت ها و ممنوعیت ها، با فرصت ها دست و پنجه نرم کنند .
به امید روزی که به جای سلول های زندان ، نیمکت های کلاس درس میزبان دانشجویان ما باشند.
به امید اینکه برای تحقق هدف ، دانشجویان ما هدف قرار نگیرند.
به امید اینکه نبض دانشجویان ما در خیابان های ایران بزند، نه در سلول های انفرادی . به امید روزی که دانشجویان حامل اصلاح جامعه باشند، نه قربانیان اسلحه ها .
به امید روزی که آرزو نکنیم جای ظالم و مظلوم عوض شود ، تلاش کنیم ظلم ریشه کن گردد .
و به امید روزی که ما از مردمی نظاره گر، به ملتی مبارزه گر تبدیل بشیم، و از عکس العمل به عمل برسیم و با دانشجویان ( حق جویان ) همصدا شویم.
یاد تمام دانشجویانی که جانشان را در راه آزادی هدیه کردند را گرامی بداریم، حامی همیشه حاضر مجید توکلی ها، فرشته شیرازی ها، ضیا نبوی ها و آریا نژاد ها، و همه عزیزانی که در راه مبارزه برای آزادی و حق خستگی ناپذیریند باشیم ، بیاییم با آنها نه فقط همصدا بلکه همسنگر و همغصه و همدل و همگام باشیم.
در این خواب بد بد من و تو خوب خوبیم
من و تو شرق و غربیم شمالیم و جنوبیم
نترس از این سیاهی تو شبتابی، مگه نه؟
نترس از مرگ دریا خود آبی مگه نه؟


نظرها (42)