جمعه ۴ فروردین ۹۱


نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست...




عید نزدیک است، آیا کسی را میشناسید که خوشبختی رفو کند؟
حقیقتی است که اگرجلوی اشتباهات را نگیریم ، اشتباهات جلوی ما را خواهند گرفت...
وقتی عشق را جایگزین نفرت کردیم
وقتی ایمان را جایگزین نا امیدی کردیم
وقتی یقین را جایگزین شک کردیم
وقتی نور را جایگزین سیاهی کردیم
وقتی یکرنگی را جایگزین نفاق کردیم
وقتی اگرها را با باید ها عوض کردیم
وقتی آگاهی جای انکار و دروغ را گرفت
وقتی تجاوز و کشتار جوانان ما خاتمه یافت
وقتی پیشگیری را جایگزین مبارزه کردیم
وقتی آموزش را جایگزین خرافات و درس ناپذیری کردیم
وقتی قبل از نقد از جامعه خود را زیر سوال بردیم
وقتی قبل از بازسازی ایران اول به بازسازی خود پرداختیم
وقتی از رخوت اجتماعی به وحدت و اتحاد ملی رسیدیم،
فقط و فقط آن زمان است که براستی آزاده خواهیم زیست، بخاطر بسپاریم که زندگی اسم نیست فعل است، زندگی عشق نیست عاشق شدن است، زندگی ترانه نیست ترانه خواندن است، زندگی رقص نیست رقصیدن است، زندگی داشتن و خواستن نیست، بودن و ساختن است.
در آستانه نوروز ، پلاس کهنه اندیشه را دور باید انداخت، چه کم داریم من و تو از درخت و سنگ بی مغز زمین ای دوست ، بنگریم و بیاموزیم که چگونه میتوانیم با زمین ما نیز پوست بیاندازیم و جوانه بزنیم.
این حضور ماست که کلام تا سکوت، از دردمند تا توانمند، از پیر تا جوان، هویت ملی و آینده ملت ما و این کهن دیار را نقش میزند.
بین فاصله دو دست مرزی است به نام من و تو ، ای عزیز، تو بگو این گم کرده خویش را چگونه پیدا کنیم ؟









نظرها:


salam dariush jan sedaye delneshine shoma az bachegi to goshe man bude, tanha sedaeiye ke har bar mishnavam vasam tazegi dare, dustetun daram.

asal | February 17, 2013 02:57 PM

سلام به دوست داشتنی ترین موجود روی زمین
داریوش عزیزم
درختان به من اموختند پایبندی هر کس
به اندازه ی ریشه های اوست...
به هر درختی نمیتوان تکیه کرد

شما همیشه با شهامت برای ما از حقیقت گفتی باید ریشه هایمان را دریابیم باید از ریشه به مشکل بپردازیم و همانطور که تو زیبا گفتی با این آرزو که این بار آزادی فقط و فقط با آگاهی به سراغ ما و سرزمین مان بیاید
تو ستودنی هستی


مهسا | November 29, 2012 09:28 AM

عشق را خالصانه در تو تمنا مي کنم نمي دانم دلت يادم را پيدا مي کند شايدکه باشد يادم در گنجينه ي تو دل خوشم حتي به نگاه بيگانه ي تو اين ترانه از خودمه اويدوارم روزي با صداي شما اذين شه

emi | November 28, 2012 10:59 AM

برای رسید ن به هم باید از خود گذشت.من و تو حقیقتیم همی دنیا مجاز است. پس بیا برای این حقیقت ازمجاز بگذریم. دوستدار شما سیامک

سیامک | November 14, 2012 11:23 AM

برای رسید ن به هم باید از خود گذشت.من و تو حقیقتیم همی دنیا مجاز است. پس بیا برای این حقیقت ازمجاز بگذریم. دوستدار شما سیامک

سیامک | November 14, 2012 11:22 AM

سلام بر سلطان غم ازادي استاد داريوش

قبل از هر چيز خواستم بگم (( سيگاري نيستم ... اما از بهمني ميكشم كه پدرانمان سال پنجاه و هفت روشن كردنند ))

من از نسلي هستم كه صدايمان را در گلو خفه كردند از نسلي هستم كه هر سوال را با سيلي جواب گرفتم از نسلي هستم كه نبايد ميدانستم و چون دانستم سزايم سيلي و بغضيست كه از دوقرن سكوت جناب زرينكوب برايم بجاي مانده اما داريوش بزرگ بدان كه ايرانيم ايراني از جنس تن تو و روزي اين بغضهاي خسته همچون فر از جا كنده ميشه و ريشه ظلم را از بيخ و بن ميكند به اميد اون روز
در اخر به تكه اي از اهنگ شما كه شب و روز ورد زبانم است بسنده ميكنم و شما رو به خدا ميسپارم و از خدا ميخوام روزي شما را در همين سرزمين روي سن ببينم امين
گيرم كه در باورتان به خاك نشته ايم و ساقه هاي جوانم از ضربه هاي تبرهاتان زخم دار است... باريشه چه ميكنيد
گيرم كه برسراين بام بنشسته در كمين پرنده اي ،....
گيرم كه ميزنيد ، گيرم كه ميبريد ، گيرم كه ميكشيد ، بارويش ناگزير جواني چه ميكنيد.....

مسعود | October 4, 2012 07:07 PM

سلام داریوش عزیز امیدوارم عمری به بلندای نوح داشته باشی. بزرگترین آرزوی زندگی من اینه که شعری بگم که شما بخونی. من شاعر نیستم ولی به عشق شما شعری گفتم. کاستی هاش رو ببخشید .
سراب ردپای تو چشم دلم رو گرفت
شدم حسود خونتون تو کوچه سرنوشت
شاید با نامه های تو وطن داره وطن میشه
فریاد زیر آب ما شقایق و قلم میشه
به فکر راهی شدنت بن بست آینده ماست
این جا چراغی روشنه ایران با قیصر هم صداست
سلول بی مرز جهان دنیای این روزای من
طلایه دار رازقی آزادی میخواد چشم من
پرنده مهاجرم بیا به خانه ات بیا
قفس فروشی قدغن پرنده کشتن نابجاست
یاور هیشه مومن تو نرو سفر شهامت
نون و پنیر و سبزی میخواد دل جماعت
دل رویا گرفته دل ایران پر از حرف
مسبب راهی بخون تا آب شه این برف
تو شطرنج زمونه تو شاه این نبردی
تو باران امیدی تویی حافظ بعدی

سینا | July 31, 2012 08:10 AM

امان از راه بی عابر
امان از شهر بی شاعر

دلم تنگ است
دلم میسوزد از باغی که میسوزد
نه دیداری نه بیداری
نه دستی از سر یاری
مرا آشفته میدارد
چونین آشفته بازاری

با سلام و خسته نباشید به اسطوره موسیقی ایران داریوش بزرگ که با حرف هایش بزرگ شدیم و راهمان را با حرف هایش هموار کردیم با آرزوی موفقیت و تکرار تاریخی بهتر از گذشته تا حضور گرمت را در ایران بزرگ و عزیزمان ببینیم

saeidrapsong | July 28, 2012 02:36 PM

dariyoosh jan be in mardom omid bede.darim be natije miresim.khoda negahdaret bashe azizam. be omide didaret dar iran.hamin zudiha.

hojat | July 27, 2012 08:28 AM

خواستم خدمتتان اعلام دارم که صدای شما صدای جاری زندگی است.
دوستتان دارم وامیدوارم روزی از نزدیک ببینمتان

ارش | July 27, 2012 05:44 AM

یه حسی از تو در من هست که میدونم تو رو دارم
....
هر یک از ما گم شده ای داریم ...نیمه ی گمشده ای
یافتنش ...حضورش ...حضور جادوی عشق است و ظهور انرژی
معجزه آسای عشق که زندگی را از عشق به عاشق شدن بدل می کند که تا بتوان ترانه ها را خواند ولحظه های زندگی را رقصید ...ای عزیز ...داریوش عزیز تو گم کرده ی خویش را کجا پیدا کنم ....

رویا | July 25, 2012 01:03 AM

سلام به داريوش اقبالي و آهنگ ببين تمام من شدي.
سيروان از كردستان

سيروان | July 15, 2012 12:02 AM

داریوش عزیز ای همدرد

درد کهنه
یه درد کهنه بامن
بامن حصار غصه
بامن هزار حرف و
بغض گلو گرفته
درد آشنای غربت
هم آشیون حسرت
گم کرده راه و
بی راه
در پیش رو گرفته
جادهء تنهایی رو
تا دشت بی سرانجام
جای قدمهای من
جاده ها رو گرفته
عطش زبونه داره
تشنه ترینه سینم
آزادی و صدا کن
دیگه دارم میمیرم
پایان راه و دارم
تصویر مرگ میبینم

هم خونه رو صدا کن
شاید توی خونمون
دور از وطن نمیرم
دست از تموم دنیا بخوای اگه میگیرم
بغض منه اینه گوش کن
ازم نخواهی هرگز
چشم از وطن بگیرم
حصار پرچین این ,,دشت بزرگ غصه
سنگی دیوار توست ,حاکم قهر و کینه
آی توکه سرزمینم زیر پاهات لگد شد
تاریخ و آیین من
بدست تو عبر شد
تفسیر تو باطله
هزار سند میارم
که حق تو باطله
هزار لاله زیر چکمهء تو لگد شد
بدست تو برادر عزیزم راهی تا ابد شد
یادم نمیره هرگز
جوونهء رهایی به دست تو خزون شد
تمام خوشبختیها به دست تو تموم شد

همخونمو صدا کن
همخونه رو ندا کن
بزار بترسه حاکم بزار بفهمه اینبار
بغض منم شکسته
میخوام بگم بدونه
ظلمش موندنی نیست
دیگه قصهء کهنش
برای کودک نو یه
شعر خوندنی نیست

hamed ghafouri | July 11, 2012 04:28 AM

سلام سلامی از ته دل به تو نازنین

داریوش جان بیشتر عاشقانه بخوان

چون صدایت صدای عشق است

مجتبی | July 8, 2012 04:55 AM

درود بر شما داریوش. امیدوارم هر جا هستی سلامت باشی و یزدان پاک عمری طولانی به شما دهد تا آسمان آبی آزادی ایران را در خاک خودت ببینی.آرزوی ما هم این است به ایران بیاید.به امید روزی که تمام فرزندان ایران در خاک اهورایی ما دوبار دور هم جمع شوند.بدرود
green hope

امید | July 4, 2012 12:38 PM

با درود خدمت داریوش عزیز
شاعری 26 ساله هستم از ایران با نام مستعار آرشتا (Arashta)
شعری سروده ام با نام فریاد آزادی اگر قابل بدانید آن را تقدیم می کنم به شما تا با صدای گرمتان آن را بیارایید و مرهمی باشید بر زخم کهنه ی ما نسل سوخته ی این سرزمین.
قبلاً از عنایت شما صمیمانه سپاسگزارم و خواهش دارم درصورت دریافت این مطلب ، بنده را مطلع بفرمائید تا از ارسال مجدد آن خودداری گردد.

ارداتمند ع . د (آرشتا)

فریاد آزادی
*****
ترسم از آینده ای تاریک
ترسم از چشمانِ بیدار است
اعتمادی که نباید کرد
عقلِ انسان بر سرِ دار است

ترسم از خشکیدنِ گندم
ترسم از روییدنِ خار است
آن درختِ لخت هم انگار
به زمین سایه بدهکار است

دلهره در چهره یِ گنجشک
ترسش از قحطی چه بسیار است
در گریز از وحشتِ مردن
ترک این لانه به اجبار است

ترسم از آغوش بیگانه
دغدغه،اهریمنِ یار است
با زبانی تیز و برّنده
نیشِ عقرب بدتر از مار است

عاقبت گنجینه یِ خفته
طعمه یِ افکارِ بیمار است
ماه را از آسمان دزدید
دزدِ شب ممنونِ انکار است

ترسم از خوشحالیِ شیطان
ترسم از روباهِ مکّار است
دربدر دنبالِ خوشبختی
سرنوشت آنسویِ دیوار است

ترسم از سرمایِ غربت نیست
ترسم از تأثیرِ گفتار است
تا نفس در سینه می جوشد
این صدا در جنگ و پیکار است

ترسم از نابودیِ تن نیست
ترسم از فرجامِ این کار است
زنده باد فریادِ آزادی
حرفِ حق را حق خریدار است

آرشتا | July 2, 2012 01:43 AM

سلام بزرگوار
من عضو حقیری از گروه بزرگ آینه هستم و چون ایمیل یا تلفن شما رو ندارم مجبور شدم اینجا مزاحم وقتتون بشم
میخواستم از یاور ح.صادقی پیش شما تعریف کنم
واقعأ زحمت میکشه وقتی از ساری به تهران میاد فقط برای ۲ ۳ ساعت تا در کنار بچه های مدرسه ی در قرمز باشه من عشق میکنم
درود بر شما که چنین یارانی در آینه دارید

محمد سادات هندی | June 29, 2012 06:28 PM

به نام اهورا مزدا
 
سلام ....
امروز میخوام خودمو خالی کنم.تا حالا شده روزی صدبار آرزوی مرگ کنی از زندگی تکراری و پوچ؟ از زندگی که هیچ دلخوشی نداری از محدودیت هایی که مثل خره بیوفته به جونت؟ از اینکه تنها افتخارت از مملکت قفست فقط گذشته اون باشه و هیچ کاری هم از دستت بر نمیاد؟ تا حالا شده بعد از چند سال سنگدلی یبار عاشق بشی عاشق یه نفر که هیچکس پشتش نبود خونواده ای که باور کردن بعضی کارشون واقعا سخته و فقط یه پشتوانه داشته باشه هرچند بی مهرو اجباری اما.....
با وعده هات همون یه نفری هم که پشتش بود و ازش بگیری و روزی صدبار تو سر خودت بزنی که چرا اون روزی که واسه اولین بار دیدیش چرا زنده بودی که پات به زندگیش وا شه و حالا که کار بیخ گرفته خونوادت جوری رفتار کنن که انگار تو با یه قاتل دوست شدی و نتونی جواب التماساش و بدی؟ و حتی نتونی مشکلات مالیشو حل کنی؟
تا حالا شده مجبور باشی خیلی چیزایی رو که دوست داری رو بگی دوست نداری چون نمیتونی داشته باشیش؟
تا حالا شده به دورو ور نگاه کنی ببینی از خیلی ها سری نه از روی غرور چون غرور معنی نمیده بعضی وقتا اما اونا به چه جاهایی رسیدن اما تو...؟
من اسمم سجاد هست اینارو نگفتم واسه دلسوزی گفتم که بدونین واسه چی به آخر خط رسیدم اول جوونی...
گفتم شاید شما بزرگوار بتونین کمکم کنین یا برام کاری پیدا کنین تا از این قفس آزاد بشم.صادقانه دست به دامن شما شدم
راستی یادم رفت سنمو بگم دارم میرم تو 22 و مشکل و محدودیتی واسه رفتن خارج از کشور ندارم
به عنوان یه ایرانی بدونین جوون هموطن داره فنا میشه و شاید شما بتونین پله ای واسه زندگیش باشین.
من منتظر جوابتوت هستم حتی اگه کاری هم از دستتون بر نیومد واسه من جواب دادن شما یه تسکین و افتخاره
عاشقتون سجاد بدرود

sajjad | June 21, 2012 04:53 PM

شهر من اینجا نیست !
اینجا…
آدم که نه!
آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!
و جالب تر !
اینجا هر کسی
هفتاد رنگ بازی میکند
تا میزبان سیاهی دیگری باشد!
.
شهر من اینجا نیست!
اینجا…
همه قار قار چهلمین کلاغ را
دوست می دارند!
و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!
.
شهر من اینجا نیست!
اینجا…
سبدهاشان پر است از
تخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند!
.
من به دنبال دیارم هستم,
شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده است!

سامی | June 21, 2012 07:16 AM

سلام به گرمی خورشید سلامی به اندازه ی حنجره ای خسته که از عمق وجودت می اید
داریوش جان سلام از وقتی که چشمانم را باز کرده ام صدای تو هم نوایه من بوده و هست سالهاست که با اهنگ هایت روزم راشب میکنم . همه میگن بس که اینقدر به داریوش گوش دادی افسرده شدی میگن دیونت میکنه روزات و داری از دست میدی جونی تو اما نمیدونن واقعا نمیدونن تو یه بهونه برا غرق کردن من درون افکاری پوچ ولی وقت گذر و مفید هستی از خودم بریدم نمیدونم شاید یک حس باشه ولی چند سالیه با منه بازم ازت ممنونم که به من و امثال من فرصت غرق شدن میدی امیدوارم در تمامی دوران زندگی خوب و خوش سرحال باشی
طرفدارت سامی

سامی | June 20, 2012 07:28 AM

salam dariushe aziz, az tahe del dooset daram faghat tanha arezoom ine ke bebinamet va soorate maheto beboosam

mohamad | June 19, 2012 01:22 PM

تو بگو این گم کرده خویش را چگونه پیدا کنیم ؟

رهگذر | June 15, 2012 03:33 PM

با سلامی به گرمی خورشید ایران زمین
داریوش عزیزم از آلبوم حافظت نهایت تشکر رو دارم.جای همچین آلبومی واقعا تو کارنامه پر حماسه ات خالی بود.داریوش عزیز از وقتی این آلبومو دادی ارادتم به تو و به عشق حقیقیت بیشتر و بیشتر شد. امیدوارم باز از اشعار حافظ و مولانا و سعدیو ...تو آثارت استفاده کنی.

و اما پاسخ سوالت...
جوابش یه جمله است ، باید عاشق بود.عشق به معنای حقیقی خود.انسان عاشق راستین هیچ مرزی در عشق خود ندارد و وجودش سرشار از عشق به همه کس و همه چیز است .حتی عاشق کسانی که به مسلکشان اعتقادی ندارد. چنین انسانی روی همه تاثیر می گذارد و ناخواسته همه را مرید پنهانی و آشکارای خود می کند. به نظرم برای ایجاد تحول در جامعه امروز ایران باید عاشقان واقعی پرورش بدیم . حالا من از تو می خواهم داریوش عزیز همچون گذشته عشق اصیل انسانی رو با صدای فرازمینیت فریاد بزنی و اساطیر عشق و عرفان و انسانیت رو همچون این آلبومت بهمون معرفی کنی.
عاشقتیم داریوش

به امید روزی که همه انسان ها بفهمن این زندگی

سهیل | June 7, 2012 09:00 PM

درود داریوش جان .
خیلی دوست دارم خیلی
داریوش جانم ایران دلش برات تنگ شده،داریوش جان ایرانمونو به تاراج بردن ،حتمآ سری به وبم بزن و وبمو با نظراتت روشن کن .
داریوش جانم بی نهایت دوست دارم بزرگ مرد .

محمد اسدی فر | June 4, 2012 01:01 AM

يه اتفاق جالبي كه افتاده بود اينه كه من 3 سال پيش جايي كار ميكردم كه به سفارش روي تابلوي اعلانات روزنامه كيهان ميچسبوندن كه ملت كارمند بخونند .
توي ستون مهم روز توي چند خطي نوشته بودند :"يكي از خوانندگان لس آنجلسي به طرز مشكوكي اعتياد خود را ترك كرده " و بسيار هم خشمگين بودند .خيلي علاقهمندم اين مورد رو يه جوري به گوش داريوش عزيز برسونم . شايد كسي كه علاقهمند به داريوش باشه و اون نسخه كيهان رو ديده باشه وجود نداشته باشه ! و من تنها كسي هستم كه اون موضوع رو ديده باشه . و اين واقعيته . اميدوارم شما يه جوري اين رو به گوش آن عزيز برسونيد .
از يه چيزي هم دلم ميسوزه كه ايشان از اجراي كنسرت در تهران محروم بوده است . واقعا مطمئن نيستم كه ورزشگاه آزادي براي اجراي كنسرت ايشان كافي باشد .
هميشه در دل ما جاداري تا زماني كه دردما از گلوي تو بر ميخيزد .
سپاس از وبلاگتون

عليرضا | June 1, 2012 06:57 AM

داریوش عاشقتم از 4 سالگی تا الان عاشقه صدات بودم واقعا تکی هیچ کس مثل تو نمیشه

محمدرضا | May 31, 2012 12:22 AM

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
داريوش عزيز به اميد روزي که در ايران بخوني
و اون موقع همه به فکر بودن و ساختن باشيم

مرتضی | May 29, 2012 07:17 AM

زيباست شنيدن صداى گـرمت.با آرزوى سلامتى براى تو داريوش عزيز.تا هميشه باشى صداى گـرمت در دلمان جارى باشد.
آسمان شهر هم مانند دلم كبود است، تنهاي تنها در انتظار روشنايى خورشيد،اما افسوس كه خورشيد شهر هم گم شده است،
به كدامين سو گام بر ميداريم؟! چـاهى عميق يا دريايى بى نشان،نميدانم چـرا آسمان هم دلش گرفته،شايد دل آسمان هم براي انسانهاي روزگارش تنگ شده،
اما هرچـه مينگرد پيدايشان نميكند،پس چـه شدند آدم هاي روزگار ما.كه اينگونه دل آسمان را سياه و كبود كردند
عاطفه

عاطفه(غروب تنهايى) | May 28, 2012 01:43 AM

چه بی تابانه میخواهم ات
ای دوریت
آزمون تلخ
زنده بگوری............
داریوش عزیزم فریاد تو خون جاری در رگان نسل بیدار ماست...

فرهاد | May 26, 2012 01:36 PM

سلام داریوش جان با آهنگات و صدات زندگی کردم امیدوارم همیشه سالم و سرحال باشی و صدای زیباتو از ما دریغ نکنی راستی داریوش جان 2 تا شعر خیلی قشنگ دارم که فقط با صدای تو تاثیر گذاره لطفا اگه خوستی به ایمیلم پیام بده برات بفرستم فقط متاسفانه شاعراش نمیدونم کیه ولی میشه تحقیق کرد . به امید رزی که تو میدون آزادی آزادیمونو جشن بگیرم . عاشقتم

pinkclapton | May 26, 2012 12:29 PM

تو میتونی کلید باشی قفل درها رو وا کنی
دستای پینه بسته رو از زنجیرها جدا کنی
تو میتونی دیو شبو رسوا کنی ، رسوا کنی

هو کن ها کن شورش کن غوغا کن
ها کن هو کن دنیا رو زیر و رو کن

دوستت دارم داریوش جان.
به پا خیزیم...

بیهوده گو | May 24, 2012 02:24 PM

دفتر تنهایی من پر از ورقهای غمه

بغضای من دارن میگن دلم گرفته از همه

نه آشنانه سرپنا نه ردپا به سوی عشق

اونکه میفهمه چی میگم دوروبرم خیلی کمه

اینجاکسی شعرنمیگه ازخوبیای آدما

توخاطرایه سیبه،سیبی به رنگ حوا

میخوام تورود جاری باشم،رهاترازبچگیام

قایقموبدیدبرم،میخوام برم از اینجا

ای آینه دروغ نگو:فقط کنارم خاطرست

یکی بودویکی نبود،همیشه توی قصست

آرزوهامو میکشن به جرمه دوست داشتنشون

امیده من پشت دره،اما دری که بستست

تواین هوا که سردمه دلم داره میسوزه

درساشوحفظ حفظه،اماشده روفوزه

دندونه عشقو میکشم،شاهرگه احساسو زدم

جاشو میدم به نفرت،میشم گرگی یه روزه

ردپای خدا دیگه توقلب من،آبشدورفت

سفیدیاش سیاه شدو طفلی کباب، شدورفت

نازک نازک شده بود،ازغصه های توخودش

میخواست که هی نترکه اما حباب،شدورفت

نه عاشقه ستاره ام نه ماهو نه ،این آسمون

دلم گرفته این قده،قده شبای کهکشون

تو عمق احساسو درون،اونجا که حالا کویره

یکی درحاله جون دادن،آروم میگه: بارون بارون

حیبا مینا | May 23, 2012 11:43 PM

درود.... درود بر ابر مردآواز و صدای معترض ایران. داریوش عزیزم با تو زندگی کردم . بزرگ شدم و شکل گرفتم. در این خفقان و خاموشی با صدای تو زمزمه کردم دردهای وطنم را. و قطره قطره گریستم وطن فروشی و نا آگاهیه این نامردمان را...... من و ایران به تو میبالیم به کسی که در اوج فراز و فرود زندگیش لحظه ای از خط و آرمانش خارج نشد تا تبدیل به یک اسطوره و الگو برای من و همه مردم سرزمینش باشه. خواننده ای که بیش از چهل سال با مردم سرزمینش همراه بوده و درد آنها و وطنش را فریاد زده است....... بزرگ موندنی تو هستی و با فعالیت های اجتماعی خود در زمینه ی ترک اعتیاد و حمایت از کودکان کار و..و...و...و...و...و...و.... بزرگتر و موندگار تر شدی. داریوش عزیز بی نهایت دوست دارم و برات سلامتی و سربلندی میخوام و آرزو دارم (به قول خودت) زیر سقف مملکت خودمون گرد هم جمع بشیم و سرود آزادی و سرود همبستگی میهن رو بخونیم. نه! هرگز شب را باور نکردم! چرا که در فراسوی دهلیزش به امید دریچه ای دل بسته بودم. (شاملو)

فرهاد آرین | May 22, 2012 01:11 PM

تنها خواننده اي هستي كه صدايش را گوش ميكنم با عشق چون براي گوشم ارزش قايلم؟دوستت دارم داريوش مرا بخاطر بسپار......................

مجيد | May 22, 2012 04:59 AM

زندگــي يک رنگ نيست که يکــ مفهومــ داشته باشد!زندگـــي براي من ماشين قراضه ايست که مــي خواهد من را به مقصد موعود برساند..
.
.
همــين و بس

علـــی | May 18, 2012 07:28 PM

بهترین سلام بهترین درود
بهترین ترانه ای که میشود سرود تقدیم به تنها خواننده ی آرمانی وطن


تو قاب این دنیا فقط
تصویر عشقو میشه دید
میشه رو فتح قله ها
پرچم ایران و کشید

با هر زبونی میشه گفت
کرد و بلوچ و ترکمن
فریاد قلبامون همه
جاوید باشی ای وطن

هر ذره از خاک وطن
می ارزه به کل زمین
عالم مثل انگشترو
ایران براش تنها نگین

ای کهنه بوم عاشقی
خرم بمونی تا ابد
دور از هیاهوی جنون
دور از گزند چشم بد

وقتی که مرز عاطفه
باتیر آرش شد بنا
خورشید تابیدن گرفت
تو آسمون قلب ما

حک شده نام این دیار
نام همیشه ماندگار
با استقامت و شکوه
روی فلات افتخار


yalda setayesh | May 13, 2012 08:09 AM

سلام
از شعرایی که میخونی خوشم میاد مخصوصا پارادوکس هاش
آفرین

م | May 9, 2012 11:03 AM

وقتی عشق غریبه ست
وقتی نفرت نفس, هر نفس بریده ست
وقتی ناامیدی و شب
رگ ایمان و بریده ست
وقتی دوراهی و شک پیش پاهاست
رگ اعتماد یقین بریده ست
وقتی که سیاهی غالب
نور ز تاریکخانه رمیده ست
وقتی یکرنگی یه خوابه
به تن همبستگیها جامهء نفاق تنیده ست
وقتی هر خواسته و خواهش
وقتی هر باید و باید
به اگرها و اگرها رسیده ست
وقتی انکار و تحجر
جای آگاهی خزیده ست
وقتی کشتار گل و بلبل و گلزار
به هر صحرا رسیده ست
وقتی که بستن و کشتن و بردن
جای پیجویی و هم خونی رسیده ست
وقتی ذهن و روح انسان
به خرافات سر سپرده ست
وقتی هر من یه قبیله ست
وقتی آدم یه غریبه ست
دیگه آزادی یه حرفه
تن آزادگی و عشق
طاول زنجیر بسته
گفتی آری زندگی نیست عشق
عاشق شدن است
گویم آری زندگی گفتن است
نه ساکت شدن است
ما به کنج عالمی مانده در خود رانده ایم
ای من و تو ای تو و من
ما همان هاییم که شاه بیت
شعر آزادی خوانده ایم
یادمان باشد که هستیم گرچه اجبارا
دور ز اصل خویش مانده ایم
ما تبار پاک نوریم صاحب اندیشه از قلب تاریخ در عبوریم
ما ماییم و آگاهی میخواهیم تا بدانیم
ما همان هاییم گر بخواهیم بار دیگر بهترین شعر آزادی بخوانیم
وقتی در رخوت بیگانگی و باختگی وقتی میکشند تاریخ را وقتی میکوشند ندانیم حسابهای باریک را , تنها تو تنها من تنها راهمان ما شدن و رها شدن ودنیا شدن وسیل شدن وطوفان شدن وآمدن و ویران شدن باز ز سر پیدا شدن میباشد ... کاش ما شویم من و تو تو و من تنها هاییم


hamed gh | May 8, 2012 12:07 PM

عاشقتم
همیشه آرزوی سلامتی

روزبهانی | May 5, 2012 05:13 AM

سلام
زنی هموطنم . ساغر . ساغری در ایران ! جایی که برای می و مستی نیست اما من هستم ... حقیقتا نمی دانم این یادداشت را "داریوش اقبالی" عزیز می خواند یا دوستی دیگر برای او یا غریبه ای با اسم و رسم داریوش .
من شاعرم . (فقط چند نقطه با اسمم فرق دارد) چون شاعران هم در ایران دیده نمی شوند خصوصا که از ایران بگویند ! وبلاگی داشتم که به دستور دادستانی و به علت "محتوای مجرمانه" تعطیل شد !!! و جرمم از ایران گفتن سرودن بود .
وطن زاینده رودی بود و صدها دل که دیگر نیست
وطن دریاچه ای خشکیده از تاراج بی جبران
چه باقی مانده جز نامی غبارآلوده از میهن
چه یادی مانده از تاریخ زرین پیکر ایران
شبیه بچه های زاده از یک فعل نامشروع
رها کردند ما را در پتوی زبر شب ، پنهان...
***
و این شد که یادم به سکوت نکردن های شما افتاد و از ایران خواندن هایتان و سروده های خودم .
شاید این بار سرنوشت جوری دیگر ورق بخورد و کسی حرفم را بشنود . اگر شنیدید
...


سرسبز بمانید و مستدام.

ساغر | May 4, 2012 01:20 AM

سلام
اینقدردوست دارم
اینقدردوست داریم
انگارسالهاست که با منی
انگار سالهاست با مائی
وهستی 50ساله که با منی، باتمام آهنگهات، با زیروبم صدات زندگی کردم و میکنم
باش تا باشم
باش تا باشیم

محمدمعالی | May 2, 2012 10:16 AM

یک مدت عکسه پروفایله همه ندا آقا سلطان بود. بعد همه یهو سبز شدن بعد همه عکسه استیو جابز، به دنباش اصغر آقا فرهادی رو گذاشتن. الان همه عکس خلیج فارس میزارن.
دیگه کسی به فکر ندا یا جابز یا موسوی کروبی یا اسکار نیست. یک جوی بود که گذشت!
چرا همش یه نفر دیگه باید برامون بت بشه و هی ما ازش تعریف کنیم بدون اینکه راجع بهش فکر کنیم
ما واقعا" چی هستیم و چی میخواهیم؟
یه سری خیلی احساساتی هستن
یه سری میخوان بگن ما روشنفکریم
یه سری منافعشون تو اینه
یه سری اصلا" باید دروغ بگن راهه دیگه ندارن
هر روز به رنگی
بدتر از این, دیگه کسی این چیزا رو بد نمیدونه
مثلا" ما در فیس بوک متحدیم با یک نظر یا کسی, ولی در زندگی واقعی وقتی به نفع ما نیست یه جوره دیگه حرفی میزنیم و عمل میکنیم.
اگه تمام خلیج فارس رو که خوبه تمام ایران رو عرب کنن, عقده ها و حقارتهای گذشته نمیذاره منافع مالی , و زیبایی های ظاهری تعریف و تعارفات دیگران را زیرپا بگذاریم و اقدام واقعی بکنیم. آخه ما همدیگه رو فقط تو فیس بوک و مهمونیها وقتی ازمون تعریف میکنن دوست داریم. در واقع نه تنها متحد نیستیم بلکه بسیار متفرقیم. برای همینه که هی برامون جو درست میکنن ما هی دچارش میشیم. بی نتیجه همه چیز فراموش میشه.
میرویم دوبی چون خیلی خوش میگذره توی نایت کلاب ها, کلی عکس میگریم که پز بدیم. کلی پول خرج میکنیم تا کم نیاریم. ما خیلی وقته عربیم خودمون نمیخواهیم قبول کنیم. 1400 ساله پیش ما دورگه شدیم و الان تو خون ماست.
ای کاش کسانی که به امثال احمدی نژادها رای دادن و میدن عکس اونو میگذاشتن بجای عکس خودشون. حداقل دیگه نمیتونستن بگن احمدی نژاد مسخره است. نه عزیز, کسی مسخره است که یواشکی بهش رای میده بعد میاد تظاهر به مخالفت میکنه.
من هر چی که هستم
لازم نیست ندا یا سبز باشم. میتوانم حداقل آزادانه راه بروم نترسم و نظرم رو بگم نظری که متعلق به منه نه دیگری چون راجع بهش فکر کردم و تجربه دارم.
لازم نیست جابز یا فرهادی باشم تا معلوم بشه آدم موفقیم یا خیلی باهوش. با همین مقدار درک هم میشه آدم خوب و موفقی شد. میشه در دوست داشتن و احترام به خانواده و دوستان موفق شد. میشه در تمام کردن یک کار معمولی موفق شد. میشه در دوست داشتن طبیعت موفق شد.
لازم نیست بزور فیس بوک اسم خلیج فارس رو حفظ کنم چون اگه من فرهنگ فارسی واقعی رو تو هر جای دنیا که میرم نشون بدم خودبخود فرهنگهای دیگه هم بهش احترام میذارن و ترجیح میدن ما رو فارسی بدونن نه عرب.
لازم نیست از کوروش جملاتی رو بگم که شاید خودش هم نگفته, تا نشون بدم چقدر روشنفکرم. از خودم و تجربه ام و چیزهایی که یاد گرفتم میگم. هر چند قلمبه سلمبه و ادبی نباشه چون واقعی تره.
لازم نیست ظاهرم رو شبیه افراد بی مغز هالیوود درست کنم تا دیگران فقط از روی ظاهرم قضاوت کنن. من به این موضوع نیازی ندارم وقتی عقده و حقارتی ندارم که با این روش پنهانش کنم. زیبایی من در یادگیری از سختیها و استفاده درست از چیزهایی که یاد گرفتم.

فریبا | April 28, 2012 09:40 PM

سلام بر داریوش عزیزم.نمیدونم چه جور بگم ولی من شروع میکنم به نوشتن هر چی شد.داریوش جان من در عین رسیدن به فهم نمیتونم به فهم برسم یعنی پوچی و حقارتی که در وحودم رخنه کرده رو کاملا حس میکنم ولی انقدر تو این دوسال خودمو با یه بیماری روحی و وسواس درگیر کرد که فکرم حتی به کوچکترین و حقیرترین چیزا هم حساس شده .از زندگی نکردن بیزارم .من عاشق زندگی هستم .ولی خیلی برام سخت شده .بارها سعی کردم که این حس زشت رو از خودم دور کنم و زندگی رو که با دستای خودم ازخودم گرفتم به خودم برگردونمولی نشد ولی من هنوزم امیدوارم هنوزم میجنگم چون عاشقانه دوست دارم زندگی کننم وشاید حداقل محکومم زندگی کنم تا یک باخت مطلق رو تجربه نکنم.پس برام دعا کن نازنینم واسم دعا کن گلم.برای این که با تمام وحود زندگی کنم دعا کن.امیدوارم این پیام رو خودت بخونی.امیدوارم بشه با خودتون هم ارتباط برقرا کنم حداقل از طریق ایمیل اگه در اختیارم بذارید.فدای خوبیهاتون .خدا نگهدارت باشه

mohammad | April 27, 2012 03:26 PM

آنچه که امروز دشمنان ما به ظرافت خاصي روي آن دست گذاشته اند از بين بردن روحيه استدلال و تحليل است. براي فلج کردن يک جامعه نخست بايد قدرت تفکر را از جامعه گرفت. تفکر و انديشه پايه و اساس جامعه است.
هرگاه جامعه اي قدرت انديشيدن را از دست داد بدون شک به زوال و نابودي خواهد رسيد

tahmasb | April 25, 2012 03:29 PM

تولد و مرگ اجتناب ناپذيرند، فاصله اين دو را زندگي كنيم

سمیرا | April 25, 2012 03:26 PM

زنده باد ایران زنده باد داریوش اقبالی..........

mojtaba | April 25, 2012 04:19 AM

گفتی که هرجاچراغی روشنه ازترس تنها بودنه...ومن این ترس رادوست دارم چون چراغش ازعشق توروشنه
...غلام

gholam | April 24, 2012 03:23 AM

سلام آقای اقبالی, داریوش عزیز چرا این صفحه که شاید از محدود راههای ارتباط ما قفس نشینها با شماست ,زود به زود بروز نمیشود میدانیم مشغلهء شما زیاده , بخدا ما دلمون میخواد شما رو بیشتر لمس کنیم وبیشترازین باشما مرتبط باشیم ,رحمی به دل عشاقت کن ای ماندنی ترین صدا در تار و پود پیر و جوان این سرزمین بیشتر بنویس و بگو که کویر سینهء عاشقانت بی طاقت باران کلمات پراز مهر توست بزرگمهر ای ندای آزادی مرد غمگین صدا داریوش عزیز...
آخرین صدا
ای آشنا ای هم صدا, ای تو رفیق بی ریا
همسنگر دلتنگیهام, هم خونهء دل خوشیهام
این آخرین شعر منه ,, بخون به آخرین صدا
بخون ,بخون به آخرین صدا
ای که تویی دلیل من ,, من و بخون
به رسم عشق ,, به رسم من
رها ز رسم خاک وتن
ندای آزادی من ازوحشت, زندون تن
این آخرین شعر منه
بخون به آخرین صدا...
...........................

hamed ghafouri | April 22, 2012 01:35 PM

سلام به داریوش عزیز
و سلام بر غم ! خلیج فارس شد سابق
دریاچه ارومیه شد نمکزار ! جزایر در دست مال خر هاست دریای خزر شد برکه خزر
و این داستان ادامه دارد
و ما نیز ادامه داریم
تنها درد ما عدم آگاهی است
تنها راه نجات هر ملت و هر فردی تسلط و شعور بر امور است که نیست
از جواب شما برای تبریک عید صمیمانه ممنون و دستبوسم
ما به دنیا امدیم اما دنیا به ما نیامد
دنیا را باید وارونه کرد
گالیله تونست ما هم می تونیم

مهدی عسکری | April 19, 2012 08:27 AM

حتي فکر کردن به حقيقت هاي زندگي مثله اين دردناک تر از بي خيالي و درد کشيدنه

Amir | April 12, 2012 03:06 AM

سلام سلطان آزادي،سلام آواي هميشه ماندگار،اي که نامت هميشه برصفحه سپيد قلب هرايراني خواهددرخشيد،تو جاودان شعرمني درمنحني آوازرود،،،داريوش عزيز نه تنها من،بلکه تمام ايران زمين بوجودت افتخارميکند. .

داريوش پرست | April 12, 2012 12:30 AM

آقای اقبالی ,داریوش جان نمیدونم شاید هرگز صدام و پیامم بهت نرسه ولی فریاد زدن و امیدوار بودن به شنیده و دیده شدن رو از خودت یاد گرفتم...داریوش جان دایم دارم ترانه مینویسم و آرزوم اینه یکیشو یه روزی با صدات جاودانه کنی ازخدا میخوام تاابد زنده و استوار و سلامت باشی...

من و تو
شعر آزادی تو خونه قصهء نگفتهء ماست
ترس گفتن حقیقت همیشه تو سینهء ماست

یه نفر میاد یه روزی که میگه قصه رو سرباز
تا بیاد باید ببینیم نسل به نسل آرزوها رفته بر باد

من میگم بیا من و تو قصه رو باهم بخونیم
شعر آزادی همینه ما باید باهم بمونیم
من و تو باهم یه فصلیم فصل تازهء شکفتن
بیا عادت نکیم ما به نگفتن و شکستن

یه دیوار سخت و سنگی
پشتش دنیای من و توست
بیا با دستهای عاشق بیا با یه عزم راسخ
وسعت دیوار سنگی نقش پنجره بسازیم
از نگفته ها نترسیم جون به دست شب نبازیم
دشت سبز و سرو و آواز آره رویای من و توست
اگه دیواری نباشه تن پنجره اسیر نیست
تن خورشید واسه ما میسوزه حس کن
همه دنیا زیر پاهای من و توست

من و تو باهم یه فصلیم
من و تو باهم یه نسلیم
من و تو دنیا رو داریم
اگه از گفتن نترسیم

hamed gh
dariush love

hamed ghafouri | April 9, 2012 10:40 AM

salam va dorod...
ye gelayolam ke tu in sarzamine shoom,raham be sange qhabro geranit mirese,har rooz be qhatl miresamo shere man faqhat be enteshare sholeye kebrit mirese....
shad bashi

mahdieh | April 8, 2012 11:26 PM

شب ها کابوس می بینم
و روز ها در کابوس ها
با ترس ؛ زندگی می کنم
این است
دنیایی این روزهای من ...

مرتضی غلام نژاد | April 8, 2012 05:17 AM

داريوش عزيز

مثل هميشه پيامت سرشار از عشق و عرفان بود.
نازنينم هميشه عارف و عاشق بمان. عشق تو به وطن و آزادي سرمشق جوانان سرزمينت خواهد بود.

با تمام وجود دوستت دارم.

simin | April 5, 2012 07:00 AM

سلام داريوش جان تو بهتريني اگه امكانش هست بيا به وبلاگم كه با هم دوست شيم.لطفا جواب بديد

روزبه فتاحي | April 2, 2012 11:41 PM

من از موقعی که فهمیدم آلبوم جدیدت داره منتشر میشه هر لحظه انتظار شنیدن صدای زیبا و گرمتو میکشم...داریوش من با تمام وجودم دوستت دارم و میخوام آلبوم اورجینالتو بخرم ولی من تو ایران زندگی میکنم و امکان خرید با پی پال واسم فراهم نیست.ترو خدا راهنمایی کن که چکار باید بکنم.بزرگترین آرزوم اینه که روزی تو وطن ببینمت...

جواد | April 2, 2012 01:16 PM

یاور همیشه مومن الاهی همیشه مومن بمونی

سید بهروز | April 2, 2012 11:35 AM

زنده باشی ......دختر 4 ساله من هم به تو پیوست.......نوروزت سراسر شادی

hf | April 2, 2012 11:28 AM

پرتگاه سكوت را اين قلب چه مى كند؟
اين خشم و مشت گره كرده كو ؟
پنجره ى بسته را بگشا
مترس
رها شو
عاشقان تشنه ى وصالند
هم صدا شو
‏(‏ مرد روشن )

مرد روشن | April 1, 2012 08:40 PM

سلام داريوش نازنينم-از به روز شدن وبلاگت خيلي به وجد اومدم،دست گلت درد نكنه،اين چند روزه چند بار بهت ايميل زدم اما جوابي دريافت نكردم مي دونم كارداري خسته نباشي خدا قوت،اين بود كه اينجا برات كامنت گذاشتم شايد يه شب ديدي منو،سوالي پرسيدي كه وظيفه مي دونم سخني غير از جواب بيان نكنم،داريوش جان به نظر من براي برداشتن اين فاصله ها بايد كمي غرورمان رو بشكنيم،از بزرگاني چون شما درس بگيريم و منيت رو كنار بذاريم،انقدر به فكر جاه و مقام خودمون نباشيم،يه خورده هم خودمون رو جاي همديگه قرار بديم تا بتونيم راحت تر باهم كنار بيايم و بتونيم ما بشيم، مي دونم اين حرف ها در نوشتن و گفتن راحت هست اما در عمل بسيار سخت اما اگه كمي همديگه رو دوست داشته باشيم خدا هم كمكمون مي كنه تا بتونيم در كنار هم دوستانه زندگي كنيم به شرط اينكه با همديگه صادق باشيم.
به خداوند باريتعالي مي سپارمت. قربانت زهرا 23 ساله از تهران

زهرا | March 30, 2012 05:56 PM

تو دل ِ سرخ ِ مردم ِ تن سبز ِ اندیشه رها
زخم غل و زنجیر و تیر حک شده با سیاهیا

پرواز ِ آزاد ِ صدا ساکت شده توی قفس
آرزوها سراب شدن رهایی مثل ِ معجزه س ...

(بخشی از ترانه خودم وصف حال مردم آزاد اندیش ایران زمین)

کامران | March 30, 2012 10:05 AM

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی ...
..................................................
نوروز یادگار پاک قوم آریایی را تبریک گفته و آرزوی سلامتی و موفقیت برایتان آرزومندم .
یاور همیشه مومن .. حماسه ای دیگر ساز کن .

فرشید آقامحمـــدی | March 29, 2012 01:45 AM

با اگرها و مگرها ، بر نگیری شعله ای
چون کنی روشن ، شبِ از تیرگی سرشار را؟

« خود به خود»، هرگز نجنبد ذرّ ای از جایِ خود
همّتی باید که تا پایان بَـرَد هر کار را

عزمِ دریا چون کُنَد ساحل نشینِ پُر ز بیم؟
مَـردِ تـوفـان، واگذارَد اَمنِ دریا بار را

کوه را شاید بجنباند زجا روزی کسی
کی توان لرزاند قلبِ مردمِ سُتوار را

عاقبت از خیزش توفانیِ دریا دلان
واژگون بینی به دریا، کشتیِ جبّـار را

نغمه | March 28, 2012 11:17 PM

اين بود حال و روز ما ، وقتي پدر بيکار شد
وقتي که او آزرده و ،از شرم ما بيمار شد

اين بود حال و روز ما ، وقتي که شاعر نان نداشت
وقتي قلم در دست او ، در حادثه ، سيگار شد

اين بود حال و روز ما ، وقتي که نور از ماه رفت
وقتي که اهريمن شبي ، در پوستين يار شد

اين بود حال و روز ما ، وقتي که ما تنها شديم
وقتي به جاي شيشه ها ، هر پنجره ديوار شد

اين بود حال و روز ما ، وقتي که شادي رنگ باخت
تفريح در عرياني و عشق از هوس بيدار شد

این بود حال و روز ما وقتی به هم بد دل شدیم
وقتی که پیر شهر ما ، چون گرگ آدمخوار شد

این بود حال و روز ما وقتی شقایق جان نداشت
وقتی صدای قلب ما ، ممنوعه چون گیتار شد

سروش | March 28, 2012 11:45 AM

من دلبسته ادبیات هستم که بیشتر از جنس انسان و عشق است ،و آدمی را حتی آنجا که از نفرت و مرگ می گوید به عشق و زندگی نزدیک می کند. سیاست بسان وظیفه و مسولیت با من است. ادبیات عشق من است. سیاست آدمی را دنده پهن و پوست کلفت و بی رحم می کند, کاری که از عهده ادبیات بر نمی آید.ایکاش سیاست مان عین ادبیات مان می بود!

ایرج | March 26, 2012 01:36 PM


آمد بهار سالی در نیمه ی زمستان
سر سبز کوی و برزن،پر لاله خاک ایران

آن روز زندگانی لرزاند با خروشی
بیگانه از خموشی، صدها حصار زندان

با همت رهایی شد شوقِ وهم صدایی
جاری به روی لب ها، در کوچه و خیابان

رقصان قلم جوانه زد با بسی ترانه
بی وقفه و بهانه بر دامن بهاران

مرغ سحر به ناله دیگر نبود و می داد
جمع پرندگان را بر شعر و شور، فرمان
***
اما دریغ نفرت،عفریت جنگ و ظلمت
وارونه کرد شادی ،با اهتمام شیطان

فکر گسستگی را، در هم شکستگی را
می پروراند ،آخر، از چشم عشق، پنهان

جشن شکوفه ها را، بی فرصتی عزا کرد:
گل ها گلوله هایی، با نام دین و یزدان

***
ا ی نو نهال میهن، بیتی دو سه نوشتم
اشکم بر آن سرشتم،هرچند همچو باران،

اندوه را چون که سُفتم، غم را ز سینه رُفتم
با شعر سرخ گفتم:بیدار مانده ایمان!

ایمان به روشنایی، آزادگی،رهایی
برخیز تا ببینی شب می رسد به پایان

بنگر چسان قفس ها با شور هم نفس ها
در غرب و شرق دنیا،پوسیده میله هاشان!

خفتند گر هزاران اشکان، ندا و شیرین
از خاکشان شکفته گل ها کنون فراوان

دستت بد ه به دستم،همواره با تو هستم
با کلک بی قرارم، تا آخر زمستان

banafsheh | March 26, 2012 01:13 PM

انگار من از تو جا مونده ام ؛ کاش
دنیام به اندازه ی آغوش تو جا داش

پشت تمام تحویل ها گیر کرده ام
من دارم با خودم هم می جنگم

مرتضی غلام نژاد | March 25, 2012 10:42 AM

در زمهریر جسم من

شرر دست تو کو ؟

در سکوت مرگ زاده دیدگانم

لولی چشم تو کو ؟

ای رفیق ؛ زاده ی شب های شیرین بلا

سخت فشارد گلوی جان مرا پنجه مرگ

ای مسیح ها !

برون آی از دایره زیستنم

نفس گرم تو کو ؟

دگر این زیستن ننگیست

خفتنی ژرف در آن خاکم ده

مرتضی غلام نژاد | March 25, 2012 09:36 AM

فقط هفت سین؟
نه، بیش از این ها سین سراغ دارم که قربانی شدند
میخواهم امسال پای تمام سین ها را وسط بکشم
نه برای سفره ی عید، برای سفره ی زندگی
... میخواهم دور هفت سین را قلم بکشم
شاید گناه سرکه است که آدم ها ترش شدند
شاید سکه بهانه ی پول پرستی شده است
شاید سماق بهانه شده که آدم ها سال ها برای محبت دیدن سماق میمکند
مگر سیب نبود که آدم را هوایی کرد تا بهشت را نادیده بگیرد
نمیخواهم سبز بودن زندگی را با سبزه تلقین کنم
هیچ سیری، قلب ها را از محبت سیر نمیکند
کاش واقعا زندگی با سمنو شیرین میشد
هفت سین امسال بگذار این سین ها نباشد
میخواهم حتی اگر هر حرف دیگری شد اما این ها نباشند
تمام این هفت سین ها، لباس ها، خانه ها و... نو شد، برای چهار رقم تقویم که قرار است از نو آغاز شوند
افکارمان...نگاه مان... زندگی مان...پس چرا انسانیت نو نمیشود
نه به تقویم ها اعتباری نیست
... اگر خودت متحول شدی نوروزت مبارک

mahsa | March 25, 2012 03:50 AM

با سلام و تبريك سال نو خدمت داريوش كبير
در تمام اين چند هزار سال زمستان سرد رفتني بوده است،اكنون نيز اين زمستان رفتني است.
به اميد بهاري زنده ايم كه در وطن در كنار كنسرت هاي داريوش باشيم...

هادي | March 25, 2012 02:33 AM

نوروز رو به تو تبریک میگم و امیدوارم از نظر هنری و اجتماعی سال پر باری برای تو باشه داریوش عزیز،
امیدوارم قدم های بزرگ به سمت آزادی برداشته بشه و به قول تو این بار با آگاهی.راستی جای سواله که برنامه ی آینه تون رو اینجا برای مردم نذاشتید.دکلمه ی فوقالعاده زیبا و دلنشینی بود.ممنون از تو ای عزیز!

محمد رضا | March 25, 2012 01:46 AM

سلام، بهارتان جاودان باد.
بهار آمد بهاری باش ز جا برخیز و جاری باش
بگو نه بر غم پاییز بهار اینجاست آری باش
بدان فردا هم اکنون است نمان در خود که تن دون است
نگاه کن ماه را در آب ولی از آب بیرون است
آغاز یک پایان
هر سایه از سایه می ترسه هر دیوار با دیوار پیوسته
گل زرد و شب سرد و غم وحشی هربیدی با طوفان همدسته
پشت شب هر چشمی گریونه هر برگی از پاییز می خونه
لب بسته پا خسته دل زخمی هر کوچه تو بن بست می مونه
هرابری با بارون در جنگه هر جنگل یک نقش بی رنگه
عشق از دل بیزار و دل از عشق هر قلبی تفسیری از سنگه
پیراهن از خنجر خون خورده هر گلدان دور از گل افسرده
در چشم بیدار شبگردان نفرت از دل های شب مرده
من از هر بیگانه می ترسم حتی از هم خانه می ترسم
باید از بیراهه بگریزم من از هر ویرانه می ترسم
زندان بان یک بغض بی رحمه بی فریاد آزادی یک وهمه
می دانم تا فردا راهی نیست لبهام این آوازو می فهمه
پایان این طوفان نزدیکه اعدام زندان بان نزدیکه
از خط زندانی دلگیرم آغاز یک پایان نزدیکه

nasser | March 24, 2012 02:39 PM

نوروز بر تو هم شادباش عزیز گرامی.

امیدوارم انرژی بهاری در خون همه ی ما ایرانیان جانی دوباره ببخشد.

به امید یزدان!

بیهوده گو | March 24, 2012 07:47 AM

سلام ای بزرگ موندنی. به شما افتخار میکنم و امیدوارم مشغله ها بالاخره اجازه بده ببینمتون.

نوروز مبارک.

آسمانی باشی.

حسین | March 24, 2012 12:22 AM

سلام با عرض تبریک سال نو
آقای اقبالی من شاعر و ترانه سرا هستم یک شعر سیاسی دارم که به نظرم لیاقت صدای شما را دارد می خواستم ببینم که شما علاقه دارید برای شنیدن و خوندنش تا اگه خواستید براتون بفرستم

با تشکر

غم پرست | March 24, 2012 12:07 AM

داريوش جان

خيلي خيلي ممنون از آلبوم حافظ که يقينا شاهکار ديگري در کارنامه ي درخشان هنري شما خواهد بود
صداي شما هميشه مرهمي بر تمام زخم هاست و اين بار پيامرسان اندشه هاي حافظ به گوش جهانيان.
وبا سپاس از فرزين فرهادي آهنگساز توانا و دوست داشتني.براي شما عزيزان آرزوي موفقيت و کارهاي مشترک بيشتري را دارم

Mohammad | March 23, 2012 02:42 PM

به راه زندگی از زندگی بایست بگذشتن...
مجو ای هموطن از ایزد تقدیر٬ تو بخت خویش٬ طلب کن بخت را از جنبش بازوی سخت خویش جهان میدان پیکاراست بی رحمند بد خواهان ٬
طریق رزم ناهموار قدارند همراهان٬
نیاید زآسمانها هدیه ای٬ نی قدرتی غیبی ٬برآید سفره ایی گسترده اندر خانه برچیند به خواب است آنکه راه و رسم هستی را نمی بیند ٬
کلید گنج عالم رنج انسانیست ٬آگه شو، دو ره در پیش یا تسلیم یا پیکار جان فرسا ٬ از آن راه خطا برگرد و با همت بر این ره شو
در این شط خروشنده که چون جنبنده تاریخ است، مشو زان قطره ها ٬ کن در لجن ها در کران مانند، بشو امواج جوشانی که دائم در میان مانند

eskandar | March 23, 2012 12:57 PM

نام:

ایمیل:

صفحه شخصی:

نظر:

فارسی English

لطفا بيش از يک‌ بار کليد «بفرست» را فشار ندهيد؛

لطفا مرتبط با مطلب اصلی، گویا و در صورت امکان کوتاه بنویسید؛

وارد نمودن نام و آدرس ایمیل معتبر الزامی است؛

اطلاعات تماس شما نزد مدیریت و نگارنده وبلاگ محفوظ است؛

نظر شما پس از بازبینی منتشر خواهد شد؛

در صورت عدم تمایل به درج و انتشار نظرتان در وبلاگ، این درخواست را در نظرتان ذکر نمایید.



ارسال مطلب به دوستان

آدرس ایمیل گیرنده را وارد کنید:

آدرس ایمیل خود را وارد کنید:

می توانید به این ایمیل یک پیام هم اضافه کنید (اختیاری):