دوشنبه ۵ دی ۹۰


با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟


با اینکه 16 آذر نقطه عطفی در جنبش دانشجویی در سرزمین ماست، اما امروز روی سخنم فقط با شما یاران دبستانی مان نیست چون معتقدم همه ما در سراسر این زمین خاکی می بایست هر روز را روز دانش جویی بدانیم، نه تنها برای حمایت از جنبش دلیر دانشجویانمان ، بلکه به این خاطر که آگاهی را کلید آزادی و رهایی مان میدانم.
امیدوارم فرهنگ دانش جویی جایگزین فرهنگ درس ناپذیری ما ، فرهنگ انکار، فرهنگ دیکتاتوری، فرهنگ تظاهر، فرهنگ حقیقت گریزی، فرهنگ قدرت طلبی، فرهنگ روزمرگی، فرهنگ ظلم ، فرهنگ توهم، فرهنگ بی تفاوتی، فرهنگ خرافات و فرهنگ نا امیدی شود.
شاید بهترین حمایتی که میتوان از دانشجویان مان کرد دانش آموختن وآگاه شدن ما باشد، شاید برای رویش جوانه ها نیاز ما اول یک انقلاب فرهنگی باشد، یک عصیان علیه خود، یک آزادی از زندان ذهنی خود ، شما چی فکر میکنید؟
امروز در وطن ما صحبت از تحصیل دانشجو نیست ، صحبت از تحریم دانشجوست. دانشجو همه جا با تخته سیاه روبروست ، در وطن ما با تیر دار و جوخه اعدام ، همه جای دنیا دانشجو برای آینده اش تلاش میکند ، ولی در وطن ما برای کشته نشدن.
زمانی دانشجو کتاباشو پشت اش حمل میکرد ، اما حالا جنازه (تابوت) همکلاسیشو.
چرا باید مهر سکوت بر لب زد تا دری برای تحصیل به رویت باز کنند ؟... چرا ؟
پشت سر، پشت سر جهنمه.... روبرو، روبرو قتلگاه آدمه ؟؟؟؟!!!!
اما من صدای پای دانشجویان مان را میشونم...
به امید روزی که دانشجویان ما به جای محدودیت ها و ممنوعیت ها، با فرصت ها دست و پنجه نرم کنند .
به امید روزی که به جای سلول های زندان ، نیمکت های کلاس درس میزبان دانشجویان ما باشند.
به امید اینکه برای تحقق هدف ، دانشجویان ما هدف قرار نگیرند.
به امید اینکه نبض دانشجویان ما در خیابان های ایران بزند، نه در سلول های انفرادی . به امید روزی که دانشجویان حامل اصلاح جامعه باشند، نه قربانیان اسلحه ها .
به امید روزی که آرزو نکنیم جای ظالم و مظلوم عوض شود ، تلاش کنیم ظلم ریشه کن گردد .
و به امید روزی که ما از مردمی نظاره گر، به ملتی مبارزه گر تبدیل بشیم، و از عکس العمل به عمل برسیم و با دانشجویان ( حق جویان ) همصدا شویم.
یاد تمام دانشجویانی که جانشان را در راه آزادی هدیه کردند را گرامی بداریم، حامی همیشه حاضر مجید توکلی ها، فرشته شیرازی ها، ضیا نبوی ها و آریا نژاد ها، و همه عزیزانی که در راه مبارزه برای آزادی و حق خستگی ناپذیریند باشیم ، بیاییم با آنها نه فقط همصدا بلکه همسنگر و همغصه و همدل و همگام باشیم.
در این خواب بد بد من و تو خوب خوبیم
من و تو شرق و غربیم شمالیم و جنوبیم
نترس از این سیاهی تو شبتابی، مگه نه؟
نترس از مرگ دریا خود آبی مگه نه؟









نظرها:


با درود خدمت ایرانی های میهن پرست و داریوش دوست

پشت به پشت هم باشید و دست در دست هم بدهید تا این حکومته ضدمیهنی را سرنگون کنیم و به ذباله دانه تاریخ بیندازیمش من تا جایی که بتوانم در داخله میهن اریایی دست به مبارزه میزنم تا مثله برادر هم میهنم ستار بهشتی در راه ایران عزیز و گرانبها جانباخته شوم و این افتخار نصیبم شود .

و از داریوش بزرگ بابت مبارزه و ضربه زدن به این حکومت میهن و ملت فروش سپاس گذارم به امید ازادی ایران عزیز

میهن پرست ایرانی | November 28, 2013 08:06 AM

سلام به استاد داریوش اقبالی عزیزم علاقه ی من به شما رو تنها خدا داند و بس زبانم قاصر است ای همه شعر و حکایت ای بزرگ ای بی نهایت باتو باتو اگه باشم وحشت از مردن ندارم لحظه هام پر می شه از تو وقته غم خوردن ندارم
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
انشالله که یه روزی آخرین سنگر حضور مردم باشه ، داریوشم اگه تو بخواهی از من جرات و نفس میگیرم از صدام یه تیر می سازم
یه کمون به دست میگیرم حتی با دست بریده از صدام یه تیر میسازم
اگه تو بخواهی از من حتی جونمو میبازم، فدای تو بشم خیلی می خوام یه روزی ببینمت و دستانتو با بوسه اندازه بگیرم د و س ت ت د ا ر م د ا ر ی و ش ِ م ن

میلاد | October 30, 2012 03:38 AM

همه جا سیاهی غالب, دل عاشقها رمیده
دیگه حتی گل گلدون بوی عاشقی نمیده
دل آسمون شکسته ,وقتی شهر بوی آزادی نمیده
وقتی از مرگ صدای خسته ها، هیچ کسی چیزی نمیگه
وقتی کوچه واسه حرف رهگذر سینهء امنی نداره
ترس شلاق روی پیکر شکسته ، خاکی که بوی آبادی نداره

توحراج عشق وعادت وقت تاراج صدا
یه سکوته تلخه بازم که میشینه توصدا
بد شده هوای دل، عشق داره می ره ناکجا
تو بگو همسفر من هم نفسی رفته کجا
تو بگو ای همصدا، ای آشنای درد ما
تو بگو گذشتن ازحق و حقیقت تا کجا؟

(بوی گل هم مثال اطلسی نیست حرفهای من حرف تو مث حرفهای کسی نیست...شعر من شعر تو حرف قشنگ رفتنه حرف حق تا دنیا دنیاست گفتنه)

hamed ghafouri | April 19, 2012 04:07 AM

سلام.
اینکه همیشه دنبال حقیقت باشیم الزامی ست!
من یک دانشجوی مسلمان هستم و دوست دارم ایران همیشه جمهوری اسلامی بمونه! برداشت من از موزیک ویدئوی خون بازی اینه که شما موافق جنبش سبز هستین و جنگ داخلی رو تایید میکنین و دست به دست دشمنان خارجی ایران داده اید برای براندازی انقلاب اسلامی ! حال به عمد یا سهواً بیشتر آهنگهای شما که از ایران اسلامی ساخته شده این کشور را خشن و مغایر با فطرت انسانی قلمداد کرده است!
من بر خلاف شما مخالف جمهوری اسلامی نیستم بلکه مخالف دولت ایران هستم!

* کارکنان دولت هستند که کم کاری میکنند ...
* کارکنان دولت هستند که احساس مسئولیت نمیکنند ..
*کارکنان دولت هستند که در تعلیم و تربیت سلیقه ای عمل میکنند ...
*کارکنان دولت هستند که فقط به فکر منافع خودشون هستند ...

همه کارکنان دولت مردم هستند ، مردم ایران خودشون میخوان که اینجوری زندگی کنن ...

هادی محمدی | March 20, 2012 04:08 AM

سلام مرد
سلام بزرگ موندنی
نمی دونم بخدا چی بگم
به بزرگیت قسم که معبود منی
تو غمو شادی بهت گوش دادم
از بچگی منو با صدات عادت دادن
به مردونگیت قسم که دارم الان می نویسمو اشک میریزم
این گریه یه مرده....
دلم تنگته یاور.... عجیب می خوامت
دوس دارم حد اقل یه بار ببینمت....یا صداتو بشنوم.... یا حد اقل جوابمو بدی
دوستت دارم.... با تمام وجود
عارف ذهیری - یندر انزلی

عارف از انزلی | February 8, 2012 03:03 AM

شاید خودت خبر نداشته باشی که یکی از بهترین دوستای من هستی....همه اون وقتایی که فقط دلم میخواست تنها باشم و چقدر صدای تو به تمام وجودم آرامش رو برگردوند

نمیدونم خودت رو یا صدات رو دوست دارم فقط میدونم همیشه همراه خوبی برای تمام روزهای من بودی خوشیها،نا خوشیها، تنهائیها.....همه و همه روزها. بابت تمام همراهیهات ازت ممنون و دلم میخواست یه جایی تولدت رو تبریک بگم داریوش عزیزم. تولدت مبارک

غزال | February 5, 2012 01:37 PM

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد

جز با کلام خودت نمیتوان تو را تصویر کرد. تو را میشنویم . پاینده و استوار باشی.

فریبا | February 4, 2012 06:27 AM

Salam be to ey buzurge mundani, modatie be webloget sar nemizanam akhe inja filtershekan nadashtam, khayli khush halam chun tavalodete... Tavalodet mubarak , hamishe sarfaraz bashi, ma tarafdarat to shumale keshvare ahurayimun to shahre Amol tavalodeto jashn migirim va be yadat emshab qasd darim to shahr taranehato ba sedaye boland bekhunim... Ta kur shavad har anke natvanad did. Doset daram kheili ziad... 62 salegit mubarak... Piruz bashi ey abar mard.ya ali va khuda hafez b umide ruzi ke bebinamet.

farhad | February 4, 2012 04:08 AM

سلام به داريوش عزيزم
چند روزه كه دارم دنبال بهترين جمله اي ميگردم كه امشب بهت تقديم كنم اما هرچي گشتم هيچ جمله اي صادقانه تر و صميمي تر از اينكه بهت بگم "تولد مبارك،از ته دلم دوست دارم" پيدا نكردم.الآن دقيقأ ساعت دوازده شبه.اميدوارم اولين نفري باشم كه روز تولدتو همون روز بهت تبريك ميگم.بدون براي من هميشه بزرگترين هنرمند بودي و خواهي بود.اميدوارم كه هزار سال سايه ي پر بركتت رو سر ما جوونا باشه
پاي حرف تو ميمونم كه اميدو به من دادي،منم همراه تو ميشم،به عشق "صبح آزادي"
دوست دار تو:مجيد

majid | February 3, 2012 12:32 PM

داريوش عزيز...
تولدت مبارك. :)
مدت هاست دارم تلاش ميكنم كه شعر جديدم رو دقيقن روز تولدت اينجا پست كنم، اما آماده نشد كه نشد. :(
به هر حال چند بيت اولش رو مينويسم..

از تو دلگير ميشوم گاهى
از نگاهى كه ساده و سرد است
مثل لبخند بى سرانجامى
كه به روى لبى ورم كرده ست

مثل باغى كه ريشه اش در خاك
با سكوت پرنده ميپژمرد
مثل يك قصه ى پر از احساس
و كلاغى كه قصه را ميخورد

قصه اى از كلاس نقاشى
و تويى كه نبود و نبود
من و ديوار و رنگهاى قشنگ
زير يك گنبد سياه و كبود

تو نبودى درست وقت بزنگ
مثل ابرى كه در هوا خشكيد
من و طرحى كه از تو رونق داشت
من و رنگى كه از تو ميرنجيد

تا تو را ميكشيدم از دل خود
ميشكستى نوك مدادم را
عاشقت بودم عاشقت بودم
از تو دلگير ميشدم اما
!

.....


تو دل دل خودم هميشه آرزو مه يه روزى يه شعر قشنگ بنويسم، تو فقط از روش معمولى بخونى و صداتو ضبط كنى و يه بار بذارى گوشش بدم :) فك كن! قول ميدم درسامو خوب پيش ببرم :د كه واسه نوشتن هم وقت كافى داشته باشم :))
بازم تولد مبارك. براى خودت و خونواده ت سلامتى و شادى از خدا ميخوام.
به اميد ايرانمون آزاد...


سميرا

سمى | February 3, 2012 09:36 AM

سلام...شما فوق العاده اید..ای کاش می تونستم باهاتون در تماس باشم

مجتبی | February 3, 2012 02:22 AM

داريوش عزيز
پيشاپيش
تولدتون مبااااااااااااااااااااااااارک
الهي صد سال ديگه هم زنده باشي

MinaNik | January 31, 2012 12:47 PM

سلام داريوش عزيز
داريوش بزرگ
سلطان صداي ايران
بهترين و موندني ترين
ما ايراني هستيم و براي ايرانمون مي جنگيم
از خونمون از سرمون بر روي چوبه دار هم مي گذريم
اما از آبرو و غيرت ايراني بودنمون نمي گذريم
۲۳ سال دارم شايد قديما نبودم کامل درکتون کنم اون زمان چه بوده و حالا چي شده
اما اينو مي فهمم من انسانم و جزوي از مردم ايرانم
من بايد براي حقم بجنگم
شايد تا به حال لايق اون چيزي که بوديم نديدم
اما اين و خووب مي فهميم اين که هست حق ما نيست
شايد حق ما گرفتني نيست
اما ما هميشه آماده ايم براي حقمون بجنگيم
داريوش عزيز هميشه و هرجا به يادتم
و خيلي دوستت دارم
فعلا که اينجا تو اين مملکتي که ساخته شده سنم کمه به اون حد پولم نمي رسه بيام کنسرت و از نزديک ببينمت و با صدات گريه کنم
اما از خدا خواستم به من افتخار ديدنت و از نزديک بده
عااااااااااشقتم

MinaNik | January 31, 2012 12:36 PM

بزرگ موندنی من ... همدرد من، آرزوی من و تو چه به هم نزدیکست ...
اندکی صبر سحر نزدیکست ...

حسین | January 29, 2012 01:18 AM

سلام برادر جان خوبی؟

آهنگ بن بست شما درست مفهومی داره با صحبت هایی

که کردید. خرافات و سنت های غلط و دیوار بودن خودمون

داریوش جان مشکل ایران فقط سر رژیم جمهوری اسلامی

نیست بلکه مردم اول باید خودشون رو درست کنند

ما اول باید از خودمون شروع کنیم به قول خودت ما

همش انگشتمون رو به طرف مقابل میگیریم

ولی خودمون هم مشکل داریم

اینجا برای خارج شدن از ایستگاه مترو هم درگیر میشن

درسته که غربت سی و سه ساله سخته ولی بازم

از این جهنمی که ما توش زندگی میکنیم بهتر

ما اینجا زندگی نمیکنیم فقط نفس میکشیم..!

داریوش جان زنده باشی و پایدار به فردام دل خوشم

saeed dariush parast | January 21, 2012 04:13 PM

فضای شهر مسموم است
و شب از عطر و بوی نسترن خالیست
به روی بستر خاموش این شهر ملال انگیز
تن عریان یک کودک ،
خزیده زیر تن پوشی که از وصله بسان دشتی از گل ،
رنگ در رنگ و گلگون است
تو گویی جسم لرزانش
مثال شاخه ی بیدی میان موج و طوفان است
نه پا پوشی ،
نه تن پوشی ،
نه حتی آرزوی کوچکی بر دل
نصیبی نیست او رااز این دنیای پر نعمت
مگر ، دستی کشیده در پی خواهش
مگر چشمی پر از اندوه و پایی آبله بسته
به روی سنگ فرشی که چون آغوش گرم مادری دلسوزم
روزی ما در کنار تو آزاد خواهیم شد ای سالار و
ای یاور همیشه مومن

اسفندیار | January 13, 2012 10:20 AM


صدها هزاریم
فریاد شوریم
فرزند کاریم
زاد ِزمستان
روح بهاریم
چون صبح روشن
آئینه واریم
از شب پرستان
پروا نداریم
تاب و شکببیم
قول و قراریم
با مهر میهن
پیمانگزاریم

nazgol | January 13, 2012 10:18 AM

سلام بر ابرمرد مشرقی
داریوش ، شماخبر ازآلبوم سال صفردر چند سال قبل دادی. پس چی شد نازنین.
گفته بودی یک آلبوم با ترانه های مریم حیدرزاده داری: توخیس ،من خیس -پس یه چیزی بنویس
آیا این کارها کنسل شد یا یه روزی آنها راخواهیم شنید
ممنون می شوم اگه جواب سوالات من رابدهی
موفق باشی

امیر | January 13, 2012 07:59 AM

سلام داریوش جان
17 سالم بود که سال 64 ترانه هات قلبامونو تو جبهه به لرزه در می آورد و خوابو از بعضی ها می گرفت! این شعرم شب قبل عملیات کربلای 5 که داشتیم شقایقو گوش می دادیم با دوستم که احتمال می رفت هر کدوممون فردا بریم پیش حوریا گفتیم. یه بیت من می گفتم یه بیت رفیقم رضا. فردا رضا بی سر شهید شد . بیت های زوج مال من و بیت های فرد مال رضا است .
برات از قصه ی تلخ جدایی
به دور ساحل سرد جدایی
چه گویم تا بشوید اشک رویت
غبار غصه ی درد جدایی
جدایی تا سرانجامی نداره
میون عاشقا نامی نداره
اگر داره خدا معنا جدایی
برای مردم عامی نداره
جدایی آخرین پرواز عشقه
جدایی شعله دمساز عشقه
مسوزان پیکرم را ای جدایی
تو این دنیا دلم سرباز عشقه

کریم | January 10, 2012 08:21 AM

سلام بر بديت جاودان آريايي...
چگونه از شوق تك تك سلولهايم براي ديدارت بگويم ياور هميشه مومن ايراني.. چگونه از پرپر زدن در آستانه ديدارت در ارمنستان شرح دهم. چقدر سخت بود كه تا آستانه بوسيدن دستت برسم و نتوانم. ولي خوشحالم كه همانطور كه برروي صحنه گفتي دو قاب خوشنويسي ناقابل كه با مضمون شعر راهي و به عشق ميلادت و ديگري از ترانه ماندگار خاك خسته بود دستت رسیده است. دوست دارم راهي باشد تا تمام كارهايي كه به شوق صداي تو مينويسم به نظرت برسد. حيف و صد حيف.. و در آخر با افتخار اعلام ميكنم از سن 22 سالگي تاكنون كه 34 سال دارم فقط اشعار تورا نوشتم و بس . و هرروز و هنوزم بشوق آزادي وطن و ديدار رويت زندگي ميكنم. دست حق بهترين نگاهبان توست...

سعيد | January 8, 2012 08:33 AM

سلام سلطان آريايى

ابراهيم | January 7, 2012 11:16 AM

سلام بر داریوش اقبالی. این حکومت ضد بشری علاجی ندارد. همین احمدی نژاد که همیشه ضد شماها شعار میده درست یکماه بعد از انتخابات سال 84 توی ماشین شخصیه دانشگاهش نوارهای شما و مهستی را پیدا کردند که گوش میداده ولی چون رییس جمهور شد واست سرو صداش را در نیاوردند. ولی اگه کسی عادی مثل ما نوار شما را در ماشینش گوش کند یا اعدامه یا حبس ابد میبرنش.

علی | January 6, 2012 12:56 PM

سلام بر تو بزرگ مرد .
داريوش عزيز سال هاست بغض خود را در گلو نگه داشته ايم
وقت آن رسيده بعد از اينهمه سکوت بغضمان فرياد شود....
ما جوانان وطن با تمام محدوديت ها باز هم ستاره ميشويم....
من به عنوان يه دانشجو حتي شده جونمو بدم حتي شده خونمو بدم وطنمو ميسازم
به قول شما : دوباره مي سازمت وطن....
من و همه ي جووناي ايراني از بودنتون از حرفاتون ممنونيم و مقابله ميکنيم....
فرياد ميزنم....ديگر سکوت بس است
داريوش بزرگ عاشقانه دوستت دارم.

دلارام | January 6, 2012 02:15 AM

دوست گرامی این شما هستید که با یاری از حقیقت و عشقی که در وجودتان برای ملت ایران است دیگر پاسیو برخورد نکنید و عنصر حرکت را در دل مردم بیدار کنید این شما هستید که میتوانید سردمدار بیداری باشید
رودربایستی ها را باید گذاشت کنار
از چی میترسیم؟ چه بلایی دیگر باید به سرمان بیاد تا به
خود تکانی بدیم؟ از مرگ میترسیم؟ همه ما در حال مرگیم، پس منتظر چی هستیم؟ کی میاد دست توی دستام بزاره؟؟؟؟

شهلا | January 5, 2012 10:38 AM

سلام بر تو مرد بزرگ.
والله ما هم نمیدونیم چی باید بگیم
اگه یه دانشجو بگه فلان قسمت دانشگاه مشکل داره باید کلی بدو بدو کنه که حرفشو به کسی برسونه اما هیچکی نمیگه مشکلت چیه ؟
اما نیاد اون روزی که یه دانشجو پیدا بشه و در مورد چیزی که به نفع ایناست حرفی بزنه.... اونوقته که برای حرفاش هزار گوش شنوننده پیدا میشه....
آخرین سنگر سکوته
حق ما گرفتنی نیست.....

دلارام | January 5, 2012 08:09 AM

سلام داریوش عزیزم.واقعا حقیقت محضه.
کاش یه روزی برسه که تا بفهمیم چه بلایی داره سرمون میاد.
خدا به دادمون برسه.
خیلی دوست دارم.
خیلی عاشقتم.

حمید | January 4, 2012 01:55 PM

سلام داریوش عزیز و منطقی و معتدل ما،
دانشجو ها در همه جای دنیا نبض بیدار جامعه هستند و حتی توی کشور های غربی هم این روز ها دانشجویان توی اعتراضات شرکت می کنند و برنامه ریزی می کنند.البته چیزی که باید ازش پرهیز کنیم افراط هست.شاید باید اضافه کنی که فرهنگ دانشجویی باید جایگزین فرهنگ افراط و کمال گرایی منفی ما بشه.باید یاد بگیریم که کم کم بتونیم مشکلاتمون رو حل کنیم و دنبال یکجا و ناگهانی برطرف شدن مشکلات نباشیم که این باعث ناامیدی ما بشه.من که یک نوجوون هستم و الآن بیش تر از 16 سال هم سن ندارم بعد از انتخابات خیلی احساساتی برخورد می کردم و تماما با افراط و خشم به موضوع نگاه می کردم مثل اکثر مردم حتی افراد مسن که جای پدر بزرگ من بودند که نتیجش این بود که مثلا ناسزا گفتن به دولت و حکومتی ها برای ما پر ارزش ترین چیز بود و ازش لذت می بردیم.الآن هم خیلی ها همین طور رفتار می کنند اما فکر می کنم من خیلی چیز ها رو فهمیدم که باید با منطق و دوری از احساسات بی جا با مسائل برخورد کنیم.خب داریوش عزیز خیلی حرف زدم.ممنون از این که این همه درس به ما می دی با حرفات و ترانه هات.من هر پستی که می ذاری یه کامنت می ذارم برات و سعی می کنم افراط نکنم!مثل خیلی ها عاشقتم و با تو زندگی می کنم و هر رفتار مثبتی که ازت ببینم سعی می کنم یاد بگیرم و نه رفتار های منفی که این اسمش مطلق گرایی و افراط هست!اگه دوست داشتی ایمیل بزن!!!!اگه بزنی از خوشحالی می ترکم(افراط)!
دوست دارم،خدا نگهدار!

محمد رضا | January 4, 2012 01:57 AM

نمی شود خوابید و چشم ها را بست
نمی شود در جا زد
اما کی قرار است بیدارمان کند؟
کی قرار است ما را به حرکت درآورد؟
کی قرار است بار دیگر بر ما حکومت کند
و باز وادار به خوابیدن کند؟
داریوش گرامی، تا به کی باید انتظار کشید؟
ما منتظر بدنیا آمدیم....

طناز | January 2, 2012 10:37 PM

ما جوانیم و جهان تازه در آغوش ماست
روح نا آرام ما امواج اقیانوس هاست
گام در شاهراه اختران دور دست
نسل ما – نسلی است دیگر
عصر- عصری دیگریست
نسل نو سازیم و عاصی، عصر ظلم و زور نیست
تا بکی جلاد ها فرمان خاموشی دهند؟
با سکوت مرگزا طبع جوانان جور نیست

همچو دریای خروشان آنقدر طغیان کن
تا جهان را خالی از دزدان و دژخیمان کنیم
نعره های تندرو فریاد توفانیم ما
انتقام قرن ها انسان قربانی شده
انفجار خشم خاموش غلامانیم ما
وه! که جای خون جوشان شعله در رگ های ماست
عشق ما چون لاله های استوایی آتشین
نفرت ما پر شرر چون عشق آتش زای ماست
چون نهال پر جوانه با تن و جان جوان
غرق پیوند شکوفانیم با آینده گان

اسماعیل | January 2, 2012 10:31 PM

سلام عشقم.
به نظر من اين سوختن و ساختن مردم دو علت عمده داره.
اول اينكه مردم و جووناي ما از جريان قيام بعد انتخابات و سركوب وحشيانه اون زمان، درمونده و مستاصل شدن...
يعني يه جوري برخورد كردن كه مردم احساس كردن ديگه راهي نيست و كاري از دستشون بر نمياد.
دوم اينكه قيام ما روي مركزيت درستي بنا نشده بود، يعني رهبردرستي نداشت. مير حسين و كروبي با اون گذشته معلوم الحالشون ، توان رهبري همچين جنبش بزرگيو نداشتن و نتيجش اين شد كه 30سال عقده و خفقان مردم رو كه مثه يه غده سرطاني سرباز كرده بود با چند حركت اشتباه و وحشتناك نيست و نابود كردن...
حالا هم نه مردم ديگه با اين اوضاع كمرشكن اقتصادي ، جرات و توان حركتيو دارن و از اون مهمتر نه رهبر باتدبير و دلسوزي براي اجماع مردم وجود داره.
و اگرهم من و امثال من دانشجو بخوايم حركتي بكنيم، نتيجش ميشه يه 18 تير و يه قتل عام وحشيانه ديگه...
خيلي دوست دارم داريوشم...
بازم منتظر ايميلات هستم اسطوره من...
عاشقتم...

سعيد نصرآبادي | January 2, 2012 04:31 AM

موفق باشید.........

سینا | January 1, 2012 10:57 AM

داریوش عزیز نشونه ها رو دیر متوجه شدم .. یعنی متوجه نشدم ..وقتی فهمیدم که اونها دیده بودند و احتمالا عوض کرده بودن همه جا اینترنت کم سرعته .خونه اینترنت ندارم نمیدونم کجا برم میترسم در کافی نت اگر به فیس بوکم برم رمزم رو بفهمند..گیجم کردن.

روبا | January 1, 2012 01:53 AM

با سلام و درود
من بعنوان يک دانشجو لازم ميدونم بگم که بيشترين چيزي که حکومت مستبد رو ميترسونه آگاهيه مردمه. فقر فرهنگيه بخش زيادي از مردم آب گل آلوديه که اينها ازش ماهي ميگيرند. ولي ما درصدديم کاري کنيم...

به اميد روزهاي هميشه سبز با خاطرات سفيد

مهرداد | December 30, 2011 03:53 PM

يگانه چاره ی مان قطع فاصله ها ست
بيا که هم دل و هم سو شويم در فرياد

سهیل | December 30, 2011 11:05 AM

داریوش جان وقتی معیاری برای حق نداری به بازی گرفته میشی وقتی خودت در وجود خودت فرو ریخته باشی به بازی گرفته میشی وقتی بی حرکت نشسته باشی به انتظار به بازی گرفته میشی

محسن | December 30, 2011 10:47 AM

استاد باید این پیام شما را لالایی شبانه روز فرد فرد ملت مان کرد
تا کی به فکر معجزه ، در انتظار حادثه
سوار سرنوشت تویی، پشت قبار حادثه
باید جهان را تازه دید
رفت و به فرداها رسید
برای یک آغاز نو نباید انتظار کشید
به اعتماد دست هم ، باید گرفت از نو قلم
دوباره خط زد و نوشت از ابتدا قدم قدم
پایدار باشی

گلارا | December 30, 2011 10:43 AM

آقای اقبالی گرامی
مساله ای که در ایران حایز اهمیت است اینست که ما نه در "فرم" ازادیم و نه در محتوی، نه ازادی حقوقی داریم، نه حقیقی. هر محتوایی باید درشکلی تبلور پیدا کند. لذا بجای حذف فرم و قبول محتوی، ضروریست که در جهت بوحدت رساندنشان قدم برداریم. "رای من کو؟" بعنوان نقطه اغاز درعین حال میتواند نقطه گذاری برای فعلیت بخشیدن به تمامیت مطالبات امروزی باشد

رضا | December 30, 2011 10:40 AM

باورم نميشه، يعني جواب حرفامو واقعا خودت دادي عشق من؟؟؟
الهي قربونت برم...
حيف كه پول ندارم وگرنه آرزومه يه بار بيام از نزديك ببينمت و صداتو بشنوم...
البته دوس ندارم بت دروغ بگم، راستش اولين آرزوم اينه كه پول داشته باشم، يه ماشين بخرم، برم مسافركشي، بعدم برم خواستگاري دختري كه پنج ساله آرزومه...
ميدونم آرزوم واست خنده داره ولي نخند، خب آرزومه ديگه، به تو هم نگم، پس به كي بگم عشقم؟!
ديشب رفتم حرم كلي گريه كردم تا امام رضا خودش به دادم برسه، دلم روشنه، نميدونم چجوري ولي احساس ميكنم خدا به دادم ميرسه...
ديشب باش اتمام حجت كردم، گفتم يا منو بكش، يا يه راهي پيش پام بذار...
اميدوارم به حرفم گوش داده باشه...
تورو خدا واسم دعا كن عزيزتر از جونم، چون باباي اوني كه دوسش دارم فقط تا عيد بم مهلت داده كه شرايطمو درست كنم...
راستي، بازم بهم ميل بزن نفسم، اگه بدوني چقد ذوق ميكنم اسمتو ميبينم...
بازم عاشقتم...

سعيد نصرآبادي | December 29, 2011 04:15 PM

سلام بر نازنین مرد ایران زمین
خوشحالم که شمارو دارم .اره مملکت من ایران من گرفتار شده گرفتار نفرت و کینه گرفتار زشتی و پلیدی گرفتار هوس گرفتار بی عزتی بی غروری گرفتار شده دربند شده خود منم گرفتار و در بندم ولی به نگاه قشنگتون قسم خیلی وقته دارم تلاش میکنم آزاده باشم، سعی میکنم شاد باشم، انسان باشم .امسال من تازه دانشجو شدم واسم دعا کن موفق و پیروز باشم. واسه خودم و خودتو و خودمون یعنی همه ی ایرانیهای پاک و مقدس
؟چه ترسی داره بوسه بر لب خونین آزادی
چرا وحشت کنم از عشق چرا برگردم از جایی
فدای نگاه نازنینتو ن بشم.در سایه علی شاد و سرافراز باشی مرد پاک آریایی

محمد | December 29, 2011 01:28 PM

خدای من امیدوارم خودت بخوانی:
درود برتو که عزیزتر از جانی و تورا ستایش میکنم، استاد معظمم من 37 سالم میباشد و27سال از عمرم را با تو یگانه یاورم سپری کردم وتورا خدای خود میدانم و با بغضت گریه ها کردم وبا شادیت خنده ها سردادم، آنقدر با تو زندگی کردم که دیگر فقط تو را میبینم، نمیخواهم این عشق الهی از من گرفته شود. دیشب با یکی از طرفدارانت که او هم همانند من تورا خدای خود میداند را متوجه گشتم که بیمار سرطانی میباشد و چقدر بی تابیت را میکند، خدای من، همه کسم، نفس من، امیدم بخاطر من نه، بخاطر آن طرفدار سرطانی که بیتابیت را میکند پیامی به دوستداران بیشمارت بفرست تا همگی ما جانی تازه بگیریم. آنها که داریوش را خدا میدانند کفرش به کنار عجب خدایی دارند

hossein baninajar | December 28, 2011 03:12 AM

چه کسی بغیر از تو میتواند ملتی جادو شده را بیدار کند؟
چه کسی بغیر از تو میتواند امید زنده ماندن را در ما بیدار کند؟
چه کسی بغیر از تو میتواند نوری بر سیه روزی مان بتابد؟
چه کسی بغیر از تو میتواند این مهر های بر لب نشسته را بشکند؟
چه کسی بغیر از تو میتواند آزادی را معنی کند؟
استاد تنهایمان نگذار

شهلا | December 27, 2011 06:07 PM

dariush jan mamnoon az in hame lotfi ke be ma javan ha dari man ba in ke hanooz daneshjoo nashoodam amma az onjai ke dariush parastam motmaenam ba in hame etelaat agahi hai ke be mane nojavoon midi dar ayandei nachandan door ke daneshjooye mamlekat misham mohre lab bar dele in khod nemizanam va hamishe hamishe gadam dar rahet mizaram motmaenam pirooz tarine adama misham chon delam ba dele yek KHODA yani DARIUSH EGHBALI peyvand dare fadaye shoma

mahsa | December 27, 2011 03:05 PM

نام:

ایمیل:

صفحه شخصی:

نظر:

فارسی English

لطفا بيش از يک‌ بار کليد «بفرست» را فشار ندهيد؛

لطفا مرتبط با مطلب اصلی، گویا و در صورت امکان کوتاه بنویسید؛

وارد نمودن نام و آدرس ایمیل معتبر الزامی است؛

اطلاعات تماس شما نزد مدیریت و نگارنده وبلاگ محفوظ است؛

نظر شما پس از بازبینی منتشر خواهد شد؛

در صورت عدم تمایل به درج و انتشار نظرتان در وبلاگ، این درخواست را در نظرتان ذکر نمایید.



ارسال مطلب به دوستان

آدرس ایمیل گیرنده را وارد کنید:

آدرس ایمیل خود را وارد کنید:

می توانید به این ایمیل یک پیام هم اضافه کنید (اختیاری):