پنجشنبه ۴ مهر ۸۷


کنفرانس لندن: "در جستجوی جامعه سالم"


مصاحبه داریوش اقبالی با دویچه‌وله

"بنیاد آیینه" که داریوش (اقبالی)، خواننده مشهور ایرانی آن را بنیان نهاده است، با هدف بررسی ریشه‌های آسیب‌های اجتماعی ایران، روز ۲۸ سپتامبر کنفرانسی را با حضور جامعه‌شناسان و روان‌شناسان در لندن برگزار می‌کند.

بنیاد آیینه، ۷ سال پیش از سوی داریوش اقبالی ایجاد شد و آگاهی‌رسانی در مورد ریشه‌های آسیب‌های اجتماعی، چون اعتیاد، کودکان خیابانی، دختران فراری و خودکشی، را هدف خود قرار داد. داریوش در مصاحبه با دویچه وله به پرسش‌هایی در باره این سمینار و فعالیت‌های اجتماعی خود پاسخ گفت.

دویچه‌وله: آقای داریوش اقبالی، «بنیاد آیینه» که شما بنیانگذارش هستید، قرار است بزودی سمیناری را با شرکت گروهی از متخصصان علوم اجتماعی و روان‌پزشکی در لندن برگزار کند. می‌توانید هدف از برگزاری این سمینار را توضیح بدهید؟
داریوش اقبالی: هدف از برگزاری این سمینار که نوامبر امسال به صورت زنجیره‌ای با زبانی دیگر در UCLA ی لس‌آنجلس هم ادامه می‌یابد، نگاه به مسایل اجتماعی‌، مخصوصا به آسیب‌هایی‌ست که جامعه آگاهانه یا نا‌آگاهانه به آن دچار است. چون بیشتر افراد از این آسیب‌ها ناآگاه هستند، ما می‌خواهیم پیامی در این زمینه بدهیم. ما می‌خواهیم در رابطه با مسئله‌ی "در جست‌وجوی جامعه‌ی سالم" نشان بدهیم که هر طیف و هر قشری چه مسئولیتی می‌تواند داشته باشد. مسئولیت یک پزشک در ساختار یک جامعه‌ی سالم چیست؟ مسئولیت یک دانشجو در جامعه‌ی سالم چیست؟ سازمانهای غیرانتفاعی چه نقشی می‌توانند در جامعه‌ی سالم داشته باشند؟
بخشی از نشست ما، که با حضور عده‌ای از متخصصان رشته‌های مختلف تشکیل می‌شود، به مسایل روحی - روانی اختصاص دارد، بخشی‌اش به عرضه آمار و واقعیت‌هایی که ما در نظر به مسایل می‌بینیم. نگاه من هم بسیار واقع‌بینانه است دراین مورد که جهان در کجا ایستاده است. با این دهکده جهانی که الان در تهاجم آسیب‌های اجتماعی است، مسئولین چگونه برخورد می‌کنند؟ مردم، جامعه و مسئولین چه جایگاه و مسئولیتی در آن دارند؟
من معتقدم که تکرار این مسائل باعث می‌شود که هشیاری بوجود بیاید و مردم یک مقدار آگاهانه برخورد کنند. زیرا شعار من هم در سمینار بر مبنای مانیفستی است که برتراند راسل و اینشتین در سال ۱۹۵۵ خطاب به دولتمردان و دانشمندان نوشتند مبنی بر اینکه خطر بزرگی که آینده بشریت را تهدید می‌کند، خشم و آسیب‌هایی است که در جامعه وجود دارد و نگاه مسئولین و دولتمردان جهان به خاطر غرض‌ورزیها و قدرت‌طلبی‌ها و جاه‌طلبی‌ها، جهان را رو به نابودی می‌برد. حال هر کس چه نقشی می‌تواند داشته باشد؟ نمی‌توان دائم گناه را بر گردن دیگری انداخت. از فرد گرفته تا خانواده و جامعه و جهان، زنجیروار به هم ربط دارند. این قدمی است که ما دوست داریم برداریم با زبان عاشقانه و محبت‌آمیز و این زبان که بله، این پدیده وجود دارد، حال باید چکار کرد؟ اگر بخواهیم همین طور خاموش و بی‌تفاوت فقط به شعارهای مثلا روز جهانی مبارزه با مواد مخدر و روز جهانی مبارزه با اعدام و روز جهانی حقوق بشر اکتفا کنیم، جهان روز به روز بدتر خواهد شد. ما داریم در این خانه جهانی زندگی می‌کنیم و در برابر آن مسئولیم. و با دولتمردان‌مان هم می‌توانیم خواست‌هایی را مطرح کنیم. یکی از مهمترین پیام‌های این سمینار، توجه دادن به نقش سازمان‌های غیرانتفاعی است. چون آسیب‌های اجتماعی ما یک مجموعه را تشکیل می‌دهند. پس چرا نباید NGO ها و سازمان‌های غیرانتفاعی در کنار هم باشند؟ این سازمان‌ها می‌توانند قدرتی بگیرند و در مقابل دولت‌مردان فراخوان بدهند. با اینکه هر کدام هم می‌توانند در راستای اهداف خودشان فعال باشند. ولی متشکل شدن این‌ها می‌تواند یکی از راهکارها برای بهبود جامعه باشد.

شما به عنوان هنرمندی شناخته شده‌اید که بخصوص در زمینه‌ی مبارزه با اعتیاد و کمک به معتادان برای رفع اعتیادشان بسیار فعال بوده و هستید. اسم سمینار لندن همان گونه که گفتید هست: «در جست‌وجوی جامعه‌ای سالم» و می‌توانیم حدس بزنیم که شما دامنه‌ی فعالیت‌هایتان را الان گسترش داده‌اید و به مسئله‌ی اعتیاد هم جور دیگری دارید نگاه می‌کنید؟
بله، طبیعی‌ست. برای این که بیماری اعتیاد یک بیماری جهانی‌ست و همه‌جا مواد مخدر هست. نگرش جهان به این بیماری باید به نوعی بشود که به بیمار فرصت بازپروری داده شود. در جامعه‌ی ما با بیمار به خشونت برخورد می‌شود، تحقیرش می‌کنند، از جامعه طردش می‌کنند. دیدگاه من این است که اعتیاد را به این آسانی نمی‌شود ریشه‌کن کرد، ولی پیشگیری را می‌شود از مدارس آغاز کرد. زیرا الان نوجوانان ما در مدارس مملکت‌مان در تهاجم موادهای شیمیایی هستند و باید آشکارا با آن روبه‌رو شد و برای این معضل کاری کرد.

با توجه به نامی که بر سمینارتان گذاشته‌اید، «جامعه‌ی سالم»، می‌توانیم بگوییم که شما به این فکر می‌کنید که کل جامعه باید تغییر کند؟ برای چه چنین عنوانی را انتخاب کردید؟
ما دو دیدگاه داریم. یکی مسئله‌ی برخورد اجتماعی و دیگر برخورد فرهنگی. ما در قدم اول اگر پذیرای سرگشتگی انسان‌ها در این شرایط جهانی باشیم، این که هر کسی دنبال مسایل شخصی خودش است و عیب‌جویی می‌کند و... ما دلمان می‌خواهد فرهنگ‌درمانی هم در این نشست‌هایمان داشته باشیم که هر انسانی در سرزمین‌مان باید خودش را در مقابل جامعه‌اش مسئول ببیند. منتظر نشود کسی برایش کاری بکند. حرکتی که برای یک جامعه می‌تواند مفید باشد، این است که فرد درد مسایل اجتماعی را درد خودش بداند و نسبت به آن بی‌تفاوت نباشد. این‌ها دردهای جامعه‌ی ما هستند و باید با آن‌ها روبه‌رو شد. در غیراین‌صورت، نمی‌توانیم قدمی به جلو بگذاریم و پیشرفت کنیم. تنها انسانی خواهیم بود که زنده است، نه انسانی که زندگی می‌کند. عمری را سپری خواهیم کرد و از این جهان خواهیم رفت.

آقای داریوش، چه کسانی در این سمینار قرار است به این مباحثی که شما الان دارید می‌گویید، بپردازند؟
آقای دکتر لاجوردی بعنوان جامعه‌شناس از انجمن پژوهشگران ایران به مسئله‌ی اجتماعی این پیام می‌پردازند، به عنوان جامعه‌شناسی که پیام می‌دهد که جامعه‌ساز کیست. آقای علی دیزایی هستند که برای جامعه ایرانی شناخته شده هستند، بعنوان کسی که گزارش می‌دهند در رابطه با مسئله‌ی جرم و مجرم و مسئله‌ی نگاه پلیس به جامعه و این که جامعه به پلیس چگونه نگاه می‌کند و رابطه میان مردم و پلیس چگونه است. این بحث بسیار گسترده‌ای است. آقای دکتر دانش فروغی در رابطه با مسایل خانواده صحبت می‌کنند و نقش خانواده در رابطه با آسیب‌های اجتماعی و بخصوص اعتیاد، که ما آن را مادر آسیب‌های اجتماعی می‌دانیم که بیماری‌هایی چون افسردگی و خشم و همه اینها را هم دربرمی‌گیرد. آقای دکتر ایرج شمسیان بحثی را خواهند داشت در رابطه با این ‌که معتاد کیست و اعتیاد چیست. آقای محمد جهانشاهی بعنوان یک مددکار اجتماعی صحبت می‌کنند و کسی که در رابطه با بهبودی تجربه دارند. ایشان یکی از کسانی هستند که ۱۵ سال است در مسیر بهبودی در جامعه خدمت می‌کنند، به معتادان کمک می‌کنند و جزو یاران ما هستند. پیام ایشان این است که کسی که می‌خواهد وارد جامعه شود و از بیماری اعتیاد رهایی بیابد، چه مراحلی را باید بگذراند. این تنها کافی نیست که معتاد مواد مخدر را کنار بگذارد، چون مواد مخدر تنها یکی از شا‌خه‌های بیماری است. ۹۷ درصد خود بیماری مسئله روحی – روانی است. آقای جهانشاهی به این مسئله می‌پردازد و نیز به موضوع تشکیل گروه‌هایی که بتوانند پیام بهبودی را برسانند. خود من نیز در راستای ساختار جامعه‌ی سالم صحبت می‌کنم و این‌که چه کسانی می‌توانند چه نقشی داشته باشند، از روشنفکر گرفته تا دیگران. این بحث را ما در ماه نوامبر در دانشگاه UCLA ادامه خواهیم داد. این‌که هنرمند، دانشجو و سازمان‌های غیرانتفاعی هرکدام چه نقشی دارند؟ امیدوارم بتوانیم قدمی برداشته و این کار را ادامه دهیم.

بنیاد آیینه پیش از این هم سمینارهایی برگزار کرده و سمینار لندن هم در ادامه آنها به مباحث گسترده‌‌تری می‌پردازد، به شکل بررسی جامعه‌ای که بتواند سالم باشد. فعالیت‌های شما در ایران تا چه حد تاثیر داشته است؟ شما از تاثیر کارهایی که می‌کنید باخبر می‌شوید؟
خوشبختانه بله. خداوند را سپاس می‌گویم که پیام من و دوستانم در بنیاد آیینه از راه برنامه‌های تلویزیونی و چت‌روم‌های مختلف و سایت‌های مختلفی که داریم منتشر شده و بی‌تاثیر نبوده است. من مطمئن هستم و به آن ایمان دارم. ما در ارتباط با بچه‌ها هستیم. پیام‌رسانی همچون زنجیره‌ای است که روز به روز به طور تصاعدی گسترش می‌یابد. بدین ترتیب، ما پیام راهکارها را به خانواده‌ها می‌دهیم. ما از متخصصین و کارشناسان مختلف در برنامه‌هایمان دعوت می‌کنیم. هفت سال است که این بنیاد تاسیس شده و تاثیر مثبتی داشته است. هدف ما این است که بتوانیم به جامعه‌مان خدمت کنیم.

این فعالیت‌ها در زندگی شما، به عنوان هنرمندی که به‌هرحال سرتان خیلی شلوغ است، چه جایگاهی دارد؟
جایگاه بسیار خاصی دارد. من همیشه می‌گویم که چهل سال درد و رنج و مسائل اجتماعی و عشق را در ترانه‌هایم با حس خودم به هموطنانم منتقل کردم. باعث افتخار و خوشحالی من است که در این شرایط زمانی‌‌، در این سن و سال، با رگ و پوست و استخوانم این‌ها را حس می‌کنم، دیگر لمس‌شان می‌کنم. و حس می‌کنم وظیفه‌ دارم این پیام را، با ابزاری که توسط خواندنم آغاز شده است، حالا لمس کنم و حضور داشته باشم. زیرا معتقدم هنرمند یا آرتیست در جامعه نقش آن شیپورچی در سپاه را دارد که می‌تواند پیام را به هموطنانش برساند.









نظرها:


داریوش جان من دیوونتم چه طوری میتونم با شمادردودل کنم.فکرمیکنم که شما فقط حرفمو می فهمی توروخدا یه کاری کنید بتونیم با شما در ارتباط باشیم تمتام شعراتونو یه دفتر کردم انقدربا شعراتون دردو دل کردم دارم دیوونه میشم یاور همیشه مومن بیا منتظرتیم

مرضیه | February 15, 2009 01:45 PM

سلام داریوش جان من 24 سالمه مدت دو ماهیست که به دلایل ناخواسته شیره تریاک مصرف میکنم من قبل از این دو ماه هیچ گونه موادی مخدری حتی سیگار مصرف نکرده ام و گرایش عجیبی به این مواد پیدا کرده ام حتی در ذهن خودمم نمیگنجه که روزی معتاد بشوم
اینجا توی شهر مامتداول ترین و بهترین روش برای ترک اعتیاد از دیدگاه همه معتادان روش داریوشیه
از آنجا که علاقه عجیبی به شما و صدایتان دارم از شما کمک میخواهم

رضا | February 15, 2009 01:06 PM

سلام بر سلطان بلامنازع خوانندگي و هنر و ادب ايران «جناب آقاي داريوش اقبالي».به اميد روزي که هممون دور هم جمع بشيم و هم ما و هم شما از غربت دربياييم.ان شاءالله.

مسلم | February 4, 2009 10:01 AM

سلام داريوش جان يک عمر من و دايي محمد با آهنگهات زندگي کرديم. اميدوارم هميشه پايدار باشي به اميد روزيس که در ايران کنسرت اجرا کني.
دوستدار تو بهزاد و فريبرز

fichn | January 22, 2009 11:25 AM

سلام داريوش جون من خيلي دوستون دارم تمام خانواده ي من شما رو دوست دارن من با شما و ترانه هات زندگي کردم ميکنم و خواهم کرد ترانه شما صرف يه ترانه نيست حقيقت زندگيه فرياد دل مظلومه داريوش جون من از اين اقدام جوونمردانه شما خيلي خوشحال شدم و دوست دارم عضوي از خانواده ي اينه باشم به اميد اون روزي که دست شما صميمانه بفشرم

ساناز | December 31, 2008 01:51 AM

سـلام جناب اقبالی عـید سـعـیـد قـربان بر شما مبارک بـاد

هومن سپیدار | December 7, 2008 02:56 PM

سلام داريوش عزيزم... من عشق را از صدای تو و از تو آموختم

حسين | December 7, 2008 09:04 AM

درودی به بزرگی سرزمين مان ايران به داريوش كه قلب من به عشق وجود اون داره ميتپه. هميشه آرزوی من اين بوده كه با داريوش بتونم حداقل تلفنی صحبت كنم و يا براش درد دلم را ايميل كنم. اگه كسی اين نوشته را خوند و راه ارتباط با داريوش عزيز را ميدونست از ما دريغ نكنه

حسين | December 6, 2008 07:34 AM

به نام خدای (مهرداد) کوروش کبير؛ به نام ايران؛ به نام آزادی؛ سرفراز باشی ای بشارت دهنده ی شميم آزادی

ashkan.d | December 4, 2008 08:48 AM

با عرض سلام. داریوش کسیست که به ما یاد داد که چگونه از هر ابزاری برای خدمت به جامعه استفاده کنیم و من شک ندارم که خداوند هر روز او را بیشتر از دیروز یاری خواهد کرد چون او هیچ چیز را برای خودش نخواست و نخواهد خواست.

امیر احمدی | December 4, 2008 02:34 AM

سلام و درود خدا و همه بندگانش به شما داريوش اقبالی سرور و سالار تمام خوانندگان جهان اميدوارم که حالتون خوب خوب باشه و خدا از عمر من کم کنه به عمر شما اضافه کنه که درد و رنج و غم مردم رو در ترانه هايتان به زيبايی بيان ميکنيد و زبان مردم هستيد نميدونم چی بنويسم آرزوم اينکه قبل از مردنم فقط حتی اگه شده يه بار شما رو از نزديک ببينم و بهتون بگم که بيشتر از جونم دوستتون دارم خدای من شماييد و بس واقعا ميگم از ته دل و جون ميپرستمتون ميدونم مثل من زياد هستن که عاشقتونن ولی من تو زندگيم غير شما هيچی نميخوام. زندگی رو دوست دارم در پناه نام دوست، نام دوستی که داريوش اقبالی نام اوست

davod fatemi | November 29, 2008 08:42 AM

تنها بودم. وقتی كه خود را يافتم. و وقتی خود را يافتم. اهورا مزدا را يافتم. سلام و خسته نباشيد. نميدونم چطور شروع كنم.. پدر من يكی از استادان موسيقی بود كه حالا ۷۰ ساله شده وسال ۱۳۵۴ نفر اول موسيقي در دانشگاه تهران. و اخراجی زمان شاه و اين دولت هست. و سلام گرمشو ميرسونه. و شما رو پدرم به من معرفی كرده.. و حالا كه هيچكسيو ندارم. شما رو برادر خودم ميدونم و دستتونو با گرمی ميفشارم. و با اهنگاتون.. بهتر بگم زندگی کردم و می كنم و روزی ميرسه جامعه هنرمندان يادی از ما ميكنن. فرزند استاد فراموش شده بهمن حميدی ايران

مهرزاد | November 28, 2008 02:32 PM

درود بيکران بر شما. باعث خرسندی است که با وب شما اشنا شدم. بنده هميشه ترانه های شما را گوش می کنم و لذت ميبرم. پاينده باشيد

بهزاد تبريزي | November 28, 2008 02:00 PM

به اميد آن روز که داريوش جان در ايران خودمان بتواند اهداف بنياد اينه را به خوبی انجام دهد و ما هم عضو کوچکی از آن بنياد بزرگ باشيم

حامد | November 25, 2008 12:49 AM

سلام و خسته نباشيد. آقای داريوش به همان اندازه که از طريق آهنگهای غمگين خود جوانان را اعتياد کشيدند همانگونه بايستی سعی کنند که گذشته خود را بهتر بسازند.

مهدی | November 20, 2008 02:53 AM

درود گرامی... دلم مثل دلت خونه شقايق، چشمام دريای بارونه شقايق... با نهايت قدردانی و تشکر از سوی جامعه داريوش دوستان عزيز. از خداوند منان خواهانم تا شما را در راستای اهداف بلند پايه و بشر دوستانه تان ياری رساند
بارها سعی کردم و نظر گذاشتم اما بی نتيجه بود اميدوارم اين بار که موفق شوم و نظرم ثبت شود به اميد آن روز که با آزادی کامل در سرزمين اهورايی خويش شاهد کنسرتهای طنين صدای موسيقي ايران داريوش اقبالی باشيم. رو ميکنم به آينه رو به خودم داد ميزنم، ببين چقدر حقير شده اوج بلند بودنم... بدرود تا درودی ديگر

میثم | November 18, 2008 09:58 PM

سلام داریوش سلامی به شکوهی تخت جمشید و به بزرگی قلعه بابک سلام اهل آذر آبادگان سلام خسته نباشی هم وطن سلام داریوش فقط یک کلام و السلام چگونه میتوانیم با خود داریوش تماس مستقیم داشته باشیم یا تلفن یا ایمیل فرقی نمیکند فقط مستقیم باشد متشکر به امید دیدار در وطن

اوتانا | November 18, 2008 01:39 PM

Dear Dariush,
We really enjoyed your concert in San Jose on November 15th. It was a wonderful program. Please come back soon. We'd love to see you more often. God Bless you for your efforts with the Ayeneh program.
Love, Lolita

Lolita - San Jose, CA | November 17, 2008 03:07 PM

درود بر سالار عاشقان. بزرگ مرد دل خستگی هام من يه دختر جوونم كه قلبم از نامردمی اين به ظاهر انسان ها ديگه يارای موندن نداره. هميشه تلاش كردم كه به خودم و هدفم وفادار بمونم اما چنان به زمين زدنم كه از اينكه دوباره بلند شم و روی پاهام بايستم وحشت دارم. در به در دنبال يه سر پناهم تا حمايتم كنه، يكی كه اهل درد باشه و البته مرد... تنها چيزی كه اين روزها توو ايران پيدا نميشه.... عاشق عاشقانه های شمام و صدای بی نظيرتون كه فرياد ايران زمينه. ميدونم سرتون خيلی شلوغه اما شما هميشه همدم بغض من بوديد اميدوارم لطف كنيد و كمكم كنيد كه چطور ميتونم بازم توو اين اوضاع وانفسا برای رسيدن به هدفم كه دور از هدف شما نيست پافشاری كنم. آرزومند حضور سبزتون در ايران هميشه جاويد

نسترن | November 13, 2008 01:57 PM

داريوش عزيز خيلی دوست داريم

........ | November 11, 2008 05:16 AM

داریوش عزیز همیشه در قلب ما هستی

فریبا | November 9, 2008 11:09 PM

داريوش ياور هميشه مومن

محمدرضا | November 5, 2008 09:05 AM

عاشقتم !

saeed | November 2, 2008 12:03 PM

سلام داريوش عزيز: خدا رو بابت ۲۴ ساعت پاکی ديگه شکر ميکنم و از اون ميخوام که تا آخر وقت پاک نگهم داره چون ديگه نه ميوونم نه ميتونم. داريوش جان ۵ ماه پاکی دارم و تو اين ۵ ماه واقعا دارم با واقعيتهای زندگی آشنا ميشم. خيلي خوشحال هستم که شما را بعنوان يک همدرد کنار خودم ميبينم. به اميد آنکه يکروز در ايران سرزمين آبا و اجداديمان اين جلسات معنوی را با حضور شما برگزار کنيم. داريوش خيلی دوست دارم و ازت عاجزانه کمک ميخوام و التماس دعا دارم ازت. ممنونم که به حرفهام گوش دادی

dariush | October 28, 2008 12:41 PM

داريوش دوستت داريم

كيوان | October 22, 2008 04:27 AM

داریوش عزیز همیشه در همه خوبیها پیشگام و پیشرو هستی. پاینده باشی.

a fan | October 16, 2008 08:48 AM

دست خستمو بگير تا ديوار گلی رو خراب کنيم، يه روزي هر روزي باشه می رسيم به اون رود بزرگ. (داريوش عزيز من که ديوانه اون صدای خستتم برات آرزوی موفقيت ميکنم. اميدوارم در اين راهی که قدم برداشتی پيروز و موفق باشی به اميد روزی که در وطنت تو را ببينيم)

محمد | October 15, 2008 02:23 AM

درود. امیدوارم موفق باشید. ما هستیم

آرش کاویانی | October 10, 2008 10:17 AM

این گونه حرکتها برای نجات بشر از آسیب های اجتماعی در این برهه از زمان که کسی به فکر کسی نیست ستودنیست اما اطلاع رسانی گسترده تری لازم است تا فراگیرتر شود چرا که همه نیازمندان به این گونه پیامها نمی توانند در محل سمینارها حاضر باشند. در نتیجه اگر فیلمی از این نشست ها با قابلیت دانلود روی نت باشد بهتر است.

peyman | October 9, 2008 12:20 PM

سلام و صد تا سلام. با بهترین آرزوها برای تو و رسیدن به خواسته هات که خواسته ی ما هم هست: داشتن جامعه ای سالم

lili | October 7, 2008 01:03 AM

بابا ما چطوری ميشه به داريوش ايميل بزنيم و جواب بشنويم مثلا ما واسه وصل کردن اومديم. خسته شدم

هادی فرزانه | October 5, 2008 11:11 AM

باعث افتخار و خوشبختی منه که اولين نظر رو ميدم درود بر ابر مرد موسيقي ايران زمين. داريوش عزيز خاکه پاتم

هادی فرزانه | October 5, 2008 10:57 AM

داریوش عزیزم با درور و خسته نباشید: نظرات شما را مو به مو خواندم و باید بگم که ضمن اینکه خیلی واقع گرایانه است بسیار هم ایده آلیستیست. ما درد را از نزدیک حس میکنیم. اما مردم خودشان هم باید آماده دریافت پیام باشند و تا همدل، هماهنگ و هم زبان نشوند بعید است انتظار رخدادی شگرف داشته باشیم و امیدوارم روزی دست مافیای مواد مخدر قطع شود. از دور میبوسمتون

شرمین | September 30, 2008 06:07 AM

درود بر داریوش اقبالی عزیز... شاید حرف من زیاد به این پست شما ربطی نداشته باشد اما میخواستم اگر برایتان مقدور است از آهنگ بوی گندم خود که منجر به زندانی شدن شما و بابک بیات و واروژان شد بگویید.. ممنونتان می شوم..

مهدی | September 29, 2008 03:48 AM

سلام داریوش عزیز. مسعود هستم از کردستان یکی از طرفداران متعصب شما. امیدوارم سمینار امروز مثل همیشه دستاوردهای خوبی داشته باشه. دوست دارم به خدا

masoud | September 28, 2008 06:16 AM

آقای داريوش همه شما رو دوست دارن ميدونيد ديدن شما و اومدن تو كنسرت شما آرزوی خيلی از ايرانياست مثل من ايشالا شما هميشه زنده باشيد

شهريار | September 26, 2008 12:29 PM

دوستت داريم داريوش با ما بمان

مهدا | September 26, 2008 02:13 AM



ارسال مطلب به دوستان

آدرس ایمیل گیرنده را وارد کنید:

آدرس ایمیل خود را وارد کنید:

می توانید به این ایمیل یک پیام هم اضافه کنید (اختیاری):